چهل منزل تا سکوت مثنوی
چهل محفل با قنوت معنوی
ساقیا بیت الاحزان غزل تارشده
مصرع وقافیه ازسوگ تلنبارشده
ساقیا یک خبر از یار بیار
از دل یار نگو ازشب تار بیار
ساقیا برگو زحال عابدین
آفتاب آمد به بام اربعین
عکس خورشیدی نمایان در تشت
شده پنهان زطفیلان در دشت
تشت سرهای گران وخوشنام
همچو قرص قمرافتاده به بام
کودکان محو سکوتند وتلاطم یارب
بشکنا قفل خموشی وسکوتت ازلب
چهل منزل آفتاب درتشت خفت
چهل پیمان نامه از پیمانه گفت
چهل روزاست وشب وماتم ودرد
رخ نیلی شده از ضربت دژخیمان زرد
چهل منزل در رثای یک سکوت
چهل چله تا به بام ملکوت
چهل منزل سوگ وآشوب ورخام
نگرفت قصه از این سوگ آرام
ماتم افتاده دل دشت وزمان
سوگ دوره افتاده بگیرد دامان
مکن ای صبح دراین حزن درنگ
مخوراز غصه به جزجام شرنگ
کاروان مرثیه را بار کنید
بیت های غزل مرثیه را تارکنید
کاروان قافیه ی قافله را داغ دهید
گل حسرت به تمنای دل باغ دهید
کاروان دوره بگیرید ازآب
نکند قافیه را سخت بگیرد آداب
ساقیا پنجره ی دشت نگاه
غمزه ی پرهوس تشت نگاه
سینه را شرحه کنید ازماتم
دم بگیرید زعزای خاتم
سینه را شرحه کنید از دل تشت
ساقیا بازبگو قصه ی دشت
سراین قافیه آمد به سرای باران
اشک افتاده دلم ای انسان
ساقیا روضه ی زینب آه است
آه درقافیه اش چون شاه است
ساقیا خاک عزا برسرکن
خلعت رخت عزا دربر کن
ساقیا قافله را باز بنه
ساقیا مرثیه آواز بنه
ساقیا مرثیه را شعبده بازارش کن
شعله ی شمع بکش شاپرکی دارش کن
ساقیا وقت خزان است نگو از آداب
چون که گل رفت وگلستان درخواب
ساقیا سر بزن سینه بزن هلهله کن
شه دین رفت وتو هم ولوله کن
ساقیا شورکجا یارکجا مستی ابرارکجا؟
سر جدا وتن جدا وعابد زار کجا؟.
آفتاب آمد دلیل آفتاب
ساقیا برگیر رخ رااز نقاب.
حمیدرضاابراهیم زاده
20 آذر93
درباره این سایت