زیان های فرار از دعوت به نیکی
برخی از جاه طلبی ها و خود سری های وبعضا فرصت طلبی ها وفرصت سوزی ها در رفتار برخی ازنو ایرانیان هیچ شباهتی به پندار وگفتار وکردارنیک اجدادشان ندارد وباید گفت ؛ بیشعوری ناشی ازفقر تربیت درست آزارشان می دهد.
و بیماری مهلکی به نام بی فرهنگی وتوهم فرهنگ در رگ وجانشان رسوب کرده است و ازآن هیبت فاخر فقط تفاخر و ادعایش مانده است.
نظیر :عکس وفیلم گرفتن ازصحنه های جنایت وکمک نکردن به رفع جنایت.
کولاک سلفی های دسته جمعی از جهنم پلاسکوی درحال ریزش، و دست پاگیر شدن برای خدمت رساندن به حادثه دیدگان.
فیلمبرداری از زن پریشان حال عریان درخیابان ونه کمک به او.
آموزش تخریب و ی از عابربانک ودست انداختن وآزار پیرمرد و سلفی گرفتن ازآن.
برندسازی مذبوحانه ازکودک خردسال صرف گفتن واژه مضحک کچلیک.
وفیلمبرداری ازمراسم قتل حیوانات وبه نوعی اعدام اخلاق و منتشر کردن آن درفضای مجازی و
هیچکدام نشان سلامتی رفتار ویا با فرهنگ بودن نیست. بلکه برعکس اشاعه ی بی فرهنگی نهادینه شده ای است که مدعیان مدرنیته ویا بیماران جهش یافته برای آیندگان برجای می گذارند.
تفاخر به پیشنیان شجاع و نوع دوست داشتن و تظاهر به فرصت طلبی ودنائت باهم درتعارض است.
همین تعت ونمونه هایی از آنتروپی های جامعوی نشان از فقر تربیت و وارفتگی فرهنگی وسلب آموزش ازخود و بی توجهی به اقامه تلاش برای به پاداشتن نیکی ها و ذایل ساختن بدی ها دارد.
این مشت از نمونه ها وتعمیم به خروار دلیلی نیست که مهرورزی ایرانیان فهیم ونجیب وموقر و مهرورز ونوع دوست ندیده گرفته شود. همیشه نیک کرداری نیکان ، امید بخش و رفتار ساز است.
باید تلاش کنیم تا درکنار نقادی از رفتار زشت اینان .آموزش وتربیتشان را جدی بگیریم و خودمان را درتلافی از رفتارشان همرنگ نکنیم.وبه تقبیح ونقادی دل خوش نکنیم که روی دیگر سکه ی نقد جایگزینی راهکارهای ارزشمند و پویا ست.
وبدانیم که اگر اقامه ی امر به معروف ونهی ازمنکر مسکوت بماند ؛ شاهد رفتارهای خطر ساز دیگر هم خواهیم بود.
به جای اشاعه دادن به زشت کرداری هایشان برای تقبیح عمل وکردارشان. نیک کرداری را جایگزین خلا اخلاق شهروندی کنیم و برای آموزش وتربیت شهروندان از خود مایه بگذاریم وهزینه کنیم. که حضرت حق فرمود:
واز شما باید گروهی باشند که دیگران را به نیک کرداری دعوت کنند واز بد رفتاری دورشان بدارند. ( سوره آل عمران 104)
والی الله المصیر.
حمیدرضا ابراهیم زاده
13 بهمن 1396
پانوشت:
دلنوشته ی یکی از اساتید محترم دانشگاه
من از مردم ایران می ترسم !
چند سال پیش که استان گیلان و شهررشت برف سنگینی بارید و شهر چند روزی دچار بحران شده بود ، از دوستی شنیدم که نان لواش هر بسته تا بیست هزارتومان فروخته شد .
قبل از زله کرمانشاه ، قیمت کانکس حدود یک و نیم تا دو میلیون بود و پس از زله قیمت کانکس به حدود هفت میلیون رسید.
با یک برف که شهر تهران به بحران رسیده ، قیمت کرایه تاکسی از فرودگاه امام تا شهر تهران به یک میلیون رسیده است .
اینکه مسٸولین مدیریت بحران بلد نیستند ، عجیب نیست ، چون مدیریت یک تخصص آموختنی است که این عزیزان نیاموخته اند.
اما چه بلایی بر سر انسانیت آمده است . خیلی دوست دارم کسانی که در شهر رشت نان لواش را بسته ای بیست هزارتومان به مردم فروخته اند از نزدیک ببینم ، برایم جالب است فروشنده کانکس هفت میلیونی خانواده دارد یا نه ؟ راننده تاکسی که کرایه یک میلیونی از مسافرش طلب می کند ، به کدام خدا اعتقاد دارد ؟
حتما فیلم دوربین مخفی ایرانی که اخیرا منتشر شد دیده اید که مردم عادی کوچه و خیابان چگونه پولهای یک نابینا را با وقاحت تمام می ند !
من از مردم ایران می ترسم !
از خودم بعنوان یک معلم دانشگاه خجالت می کشم که در تربیت این نسل مسٸولیت داشته ام و درست تربیت نکرده ام ، معلمان مدرسه ، ون و وعاظ ، صدا و سیما ، آموزش و پرورش ، وزارت فرهنگ و ارشاد و . همه کسانی که به هر نحو سهمی در فرهنگ سازی داشته ایم باید خجالت بکشیم .
وقتی شنیدم در بحران هسته ای و سونامی شهر فوکوشیما ، پنجاه نفر داوطلب شدند برای خنک نگهداشتن رآکتور هسته ای (مرگ ) تا مردم شهر فرصت پیدا کنند از شهر خارج شوند ، درجه شرمساری ام بیشتر می شود .
وقتی شنیدم در زمان تخریب برج های دوقلو در یازده سپتامبر تاکسی های شهر نیویورک مردم را رایگان جابجا می کردند ، از شدت خجالت آب می شوم.
من از مردم ایران می ترسم !!
من بخاطر تمام کوتاهی هایم در عرصه فرهنگ اجتماعی از تاریخ ایران شرمسارم . -
#انسانیت_را_فراموش_نکنیم
#مردم_؟
دکتر امیدهاشمی
تمامی حقوق مربوط به این اثردرانحصارمولف محفوظ می باشد
درباره این سایت