آمد بهار جانها ای شاخ نر برقصا .
بهار از شاخسار سنبــل آمد صبـا بر لاله زار بـلبـل آمد
نگار آمد بدستم روز نوروز شمیم عطر نوروز و گل آمد
مژدهی مسرت بخش حضور بهار بهترین نوید برای انسانهاست.
عید نو شدن برای ابراز وجود. عید تجدید نشاط و طراوت و تلاش برای ابراز نیکیها.
عید به معنای دوباره شدن و دوباره به بار نشستن بوده و مورد رغبت همهی هستی است.
معاد برای رشد و طراوت و شکوفایی، که پس از خزان قفس انتظار را میگشاید.
پس مژده باد شما را به حضورعید تحول وتازه شدن و طراوت در بهترین لحظات.
فرا رسیدن سال نو برایتان با برکت و لذت بخش باد.
امیدوارم در این ایام زیبا و فرخنده، دوستیها تحکیم و غبار کدورت ها با فصل رویش از دلهای نازنینتان روبیده شود. و در پناه ذات کریمانهی حق همراه با دلخوشیهایتان سلامت و سرافراز و سعادتمند باشید.
حمیدرضا ابراهیم زاده
29اسفند1390
پــدران ســـتارهانــد
پدران قوام خانواده و بنیان آبرو وعزت خانوادهاند.
به اعتقاد مسیحیان و بسیاری ازعرفای ما، خداوند اولین مربی و پدر جامعهی بشری است.
زیرا تابش ذات نعیمانهاش برانسانها باعث برکت و تحول و رشد و تعالی است.
در افواه عامه پدر به کسی اطلاق می شود که صاحب اولاد باشد. اما واقعییت این است که همهی آموزگاران، و معلمان و اساتید و مربیان، همهی علمای دینی، فقها و مراجع عظام و دانشمندان، انبیا و ائمه هدی، حتی کسانیکه هرگز پدر نشده و یا مجردند اما در تعالی تربیت و اخلاق و دانش و اقتصاد جامعه تأثیرگذارند. همگی نقش والد را دارند.
چند سالی است که به میمنت و لادت با سعادت مولای متقیان امیرالمومنین علی علیه السلام، این روز را به نام پدر نیز متبرک کردهاند.
امام علی امام خوبی ها و جوانمردیها و نماد مردی و صلابت و عزت و شرف است. او علاوه بر اینکه پدر امت شیعه است. بابای علم و حلم و بردباری و ایثارهم هست. او ابوتراب است و خاکستر نشین عشق و ادب و ایثار است.
مرد بودن یک صفت است و نر بودن یک جنس.
هرگز نر بودن ملاک و اولویت ارزش نیست بلکه مرد بودن ملاک ابهت و اولویت است .
علی وار زیستن جنس نمیخواهد بلکه صفت میپذیرد.
علی(ع) فراتر از جنسش، فراتر از طبیعت و سرشت خاکیاش پا را فراتر از دنیای خاک میگذارد و افلاک را به حضورمنور خویش زیور میدهد.
او که راه آسمانها را بهتر از راههای زمینی میشناسد و میفرماید: قبل مرگم هر سوالی دارید ازمن بپرسید.
همو از مرد بودن نمادی برجسته میسازد و میفرماید:
هر کس مرا حرفی بیاموزاند مرا بنده خویش ساخته است.
کسی که در منتهی الیه دانش و سرعت است هنوز هم برای دانایی خود را بندهای مطیع میپندارد.
پدر بودن یک امتیاز است برای تأثیرگذاری در نیکوییهای بنیان خانواده.
پدر و رنج هایش برای رونق عزت و آبروی خانواده.
پدر و همتش برای پایگذاری ارزشهای سازنده در نهاد خانواده.
پدر و غمها و شادیهایش برای پاسخگوئی به نیازهای مادی خانواده .
هرگز هیچ پدری در تاریخ نتوانست به عزت و اعتلای فرزندانش حسادت بورزد. زیرا ابهت و جلال پدر همواره در رگهای فرزندانش میجوشد و خود را همراه علو فرزندان تعالی میدهد.
پدرانی که ستارهاند و فقط شبانگاه رویت میشوند دستان رنجکشیده شان گنج ماست. باید این گنج را بوسید .
اما کسانیکه از نعمت پدر محروم شده اید: و در این ایام محزون و دلریش ماندهاید.
هنوز هم روح بلند پدر، هنوز هم یادگاری چون مادر، برادران و خواهران بویژه برادر ارشد، عمو و پدر بزرگ و مادر بزرگ هستند که عطر پدر از پیشانی شان استشمام میشود.
نیکی به پدر یکی از مهمترین دستورات اکید اولیای خدا بویژه رسول مکرم اسلام است.
نیکی با یک تبسم صدقهی جاریه و موثری است که نباید از آن غافل بمانیم.
و آگاه باشیم شاد کردن قلب والدین دریچهای برای خوشبختیهای ماست.
پدران عزیز خانواده و جامعه گرچه شبها ستارههایتان طلوع میکند:
امــا روزتــان مـــبارک
حمیدرضا ابراهیم زاده 1392/2/24
تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ است
مبعث حضرت یاسین محبت وطاهای مودت
حضرت خاتم الانبیا بر همه علاقمندان ورهروان راستینش گرامی ومبارک باد
بعثت رسول خدا منتی برای همه بشریت است زیرا به واسطه رسالت نبی اکرم
هویت وآزادگی وکرامت انسانی تحقق یافت وانسانیت به مرحله جدیدی از تکامل راه یافت
تنبیه همگانی
چرا جامعه ی ما که هویت خود را بر پایه ارزشها و آموزه های مترقی اسلام می پندارد. فساد و جرایم و ناهنجاری در آن روز افزون است.؟ چگونه باید از فساد و ناهنجاری در جامعه جلوگیری کرد. ؟
بنام خدا
قدرمتیقن اصل مساله وجود ناهنجاری های سازمان یافته و شناسایی آسیب از زوایای مختلف قابل بررسی است.
جامعه ای که گوشهایش برای شنیدن کر شده است . با برنامه یا بی برنامه ، قصورا و یا قاصرا به هرحال از شنیدن و پذیرش حقیقت ، ابا دارد و به بیماری شعار دادن و گفتن. نظر دادن. قضاوت کردن وفتوا دادن مبتلاست. جامعه ای است که در فرایند شکل گیری بیمار گونه اش سالهای سال به اصول تربیتیش ، بی توجهی شده است. وانواع و اقسام توهمات در آن نهادینه شده وبه اوج خطر رسیده است. تا جایی که بدون توهم نمی تواند زندگی کند و به دنبال متوهم کردن خویش ، خود را گم کرده و به توهم معتاد شده است. و با آرمان ها و باورهایش فاصله گرفته است و خود را به قشریگری عادت داده است. ظاهر پرستی او را مسدود کرده و به ریا و تزویر و زور سوق داده است.و آموزه ها و آرمانهایش را درک نمی کند. بدیهی است که این بیمار به اعتیاد ، باید بستری گردد. و برایش دوره ی درمان دارویی و توان بخشی های روانی و کالبدی در نظر گرفته شود.
تخلیه ی عفونت های رفتاری وخشکاندن توهمات دراین بیمار بسیار لازم و به غایت سخت و کسل کننده است.
بازآموزی باورها نیاز به تنبیه و بیدار باش دارد.
حتی ارسال رسل و راهنما افاقه نمی کند. زیرا توهم دانایی و دارایی روز و روزگار را براین بیمار سیاه کرده است. خود را دانای کل می دانند. وبه خود سری حریص شده اند.توهم می زنند که عاشقند. توهم می زنند که گرسنه اند. توهم توطئه دارند. توهم می زنند که موقر ونجیب ومنصف هستند اما در جهل وعقب ماندگی و گناه و فساد می لولند.
بیماری خود متوهم کردن که بیشتر جرم محسوب می شود نیازمند به باز پروری وتنبیهات مختلف است . تنبیه برای این است که منجر به بیداری و ندامت شود.
برای سنجش تاثیر پذیری و آزمایش درباره آموزش به ت تشویق وتنبیه بجا نیازمندیم تا درک آموزه ها و قانون پذیری. نظم. مساوات و انصاف و رفتار های نیک در فرد فرد و احاد سلول های حیاتی جامعه رسوب کند. تا فساد و ظاهر گرایی و ریا و توهم. دروغ. همنوع آزاری و ی و و ربا و اختلاس و رشوه و. را طرفداری نباشد.
دراین مرحله ، ذات اقدس ربوبی تمدن ها. اقوام. حکومت ها وشهرها ی زیادی را بخاطر همین جرم وبیماری نابود ساخت . زیرا گوش ها بدهکار شنیدن حقیقت نبودند. چشم ها نیز چیزی از حقیقت را درک نمی کردند. راهنمایان و نخبگانشان را سرکوب می کردند.انتقاد را برنمی تافتند. به بت پرستی هایی نظیر خود پرستی. پول پرستی و مقام پرستی . شهوت پرستی و. مفتخر بودند.
و گروه دیگر نیز از دگرگونی و آزادگی وانتقاد و امر به معروف ونهی از منکر می ترسیدند.
و خود را محقر و اسیر وپایمال شده می دیدند. و از هزینه های بیداری و دگرگون شدن می هراسیدند .
افراد این جامعه هیچگاه از توهم دست نکشیدند و به تغییر نیز رغبتی نداشتند.
و خداوند آنان را به بیداری اجباری ویا تنبیه همگانی دچار کرد.
تنبیه برای کسانی که از امربه معروف ونهی از منکر بخاطر هزینه هایش می ترسیدند. با تنبیه برای متوهمین ستمکاری که درک خود را از دست داده بودند، یکی بود.
برای درمان چنین جامعه ای که درک و توان درک خود را از دست داده است نیازمند برنامه ی بیدار باش هستیم.
یا باید منتظر عقاب و تنبیه الهی باشیم. یا باید بیدارباش ها را جدی بگیریم. نخبگان و مهندسان فکری وفرهنگی ما باید ازهمه ی ابزارهای لازم وهنرهایشان برای بیدار باش جدی این جامعه ی فلک زده بکوشند تا قبل از تنبیه ناگوار و ناگهانی و افول و نابودی همگانی جامعه از مسیرانحراف خارج و نادم به سمت حقیقت شتاب بردارد.
والی الله المصیر
حمیدرضا ابراهیم زاده
12 فروردین1397
* تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد
ماه شعبان
فصل آفتاب
و
موسم نسیم باد صبا وشمیم گلاب و درخشش طلوع ستاره ی مهر
ونوازش آهنگ نجات بشریت از جمود وانجماد ستم وگمراهی است
و
شعبان
ماه طلوع قمر بنی هاشم
ماه طلوع خورشید آزادگی وعزت
ماه طلوع ستاره عبادت وسجود وعبودیت
ماه طلوع ستاره ی شبیه ترین آینه به شمایل رسول خدا
وماه طلوع نجم الثاقب. ستاره ی درخشان وروشنایی بخش ومنجی عالم بشریت است
حلول میلاد
سید الشهدا امام حسین.قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس. سید الساجدین امام زین العابدین
وجوان برومند کربلا حضرت علی اکبر
و شکوفایی گل نرگس ومیلاد فرخنده امام عصر برهمه ی محبان اهل بیت و علاقمندان و رهپویان راه عزت وآزادگی مبارک باد
هو العزیز
شاعران و فرهیختگانی چون سعدی در حقیقت آموزگاران و جامعه شناسان جامعه وعصر خویش بوده اند که برای تبلور آموزه ها و تجلی ارزشها و کرامت انسانی تلاش های قابل سپاسی را انجام داده اند.
شاعرانی چون سعدی رحمت الله علیه ؛ مهندسان فکری و فرهنگی و اجتماعی ما ازگذشته تا کنون می باشند که در آموزه ها و درسنامه های خود ،موضوع توسعه یافتگی را به سبک آموزه ها و باورهای بومی و ملی و دینی ما رصد و معماری کرده اند.
بی تردید چشم انداز و معماری آنان برای تقویت و بزرگداشت کرامت انسانی وهویت ملی و ایرانی در همه ی ابعاد زیستی جامعه همچنان زنده و پر رونق و پویا و تاثیر گذار است.
جناب سعدی قرن ها پیش در باب عدل و تدبیر و رای ، به نکته ی بسیار مهم و جالبی درباره ی وم همدردی و همگرایی و انسجام همه جانبه ی مردم به ویژه نخبگان مالی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی در قبال گرفتاری ها و مصایب پیش آمده اشاره کرد ، که به باورم ؛ باز خوانی این حکایت زیبا علی رغم طولانی بودن آن خالی از لطف نبوده و در واقع درس واره ای است در سخنی که حکایت از پیوند وهمدلی وانسجام دارد.
امید است که هرگز گوشهایمان از شنیدن پیام ها و درسهای پیشینیان عاجز نماند. و راه برای آموزش وپرورش ما باز بماند.
حضرت سعدی چنین گفت:
چنان قحط سالی شداندر دمشق که یاران فراموش کردند عشق
چنان آسمان بر زمین شد بخیل که لب تر نکردند زرع و نخیل
بخشکید سرچشمههای قدیم نماند آب، جز آب چشم یتیم
نبودی بجز آه بیوه زنی اگر برشدی دودی از روزنی
چو درویش بی برگ دیدم درخت قوی بازوان سست و درمانده سخت
نه در کوه سبزی نه در باغ شخ ملخ بوستان خورده مردم ملخ
در آن حال پیش آمدم دوستی از او مانده بر استخوان پوستی
وگرچه به مکنت قوی حال بود خداوند جاه و زر و مال بود
بدو گفتم: ای یار پاکیزه خوی چه درماندگی پیشت آمد؟ بگوی
بغرید بر من که عقلت کجاست؟ چو دانی و پرسی سوالت خطاست
نبینی که سختی بهغایت رسید مشقت به حد نهایت رسید؟
نه باران همی آید از آسمان نه بر میرود دود فریاد خوان
بدو گفتم: آخر تو را باک نیست کشد زهر جایی که تریاک نیست
گر از نیستی دیگری شد هلاک تو را هست، بط را ز طوفان چه باک؟
نگه کرد رنجیده در من فقیه نگه کردن عاقل اندر سفیه
که مرد ارچه بر ساحل است، ای رفیق نیاساید و دوستانش غریق
من از بی نوایی نیم روی زرد غم بینوایان رخم زرد کرد
نخواهد که بیند خردمند، ریش نه بر عضو مردم، نه بر عضو خویش
یکی اول از تندرستان منم که ریشی ببینم بلرزد تنم
منغص بود عیش آن تندرست که باشد به پهلوی رنجور سست
چو بینم که درویش مسکین نخرد به کام اندرم لقمه زهرست و درد
یکی را به زندان بری دوستان کجا ماندش عیش در بوستان؟
*شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی ( 606-690 ه.ق ) / بوستان (باب اول در عدل و تدبیر و رای)
والی الله المصیر
حمیدرضا ابراهیم زاده
28 فروردین 1398
به بهانه ی اول اردیبهشت ، نکو داشت روز سعدی .
* تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ است.
قیصر امینپور در ۲ اردیبهشت ۱۳۳۸ در شهرستان شوشتر بخش گتوند (شهرستان امروزی) در استان خوزستان به دنیا آمد. دوره راهنمایی و متوسطه خود را دزفول گذراند و در سال ۱۳۵۷ در رشته دامپزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد، ولی پس از مدتی از تحصیل این رشته انصراف داد
قیصر امینپور، در سال ۱۳۶۳ بار دیگر اما در رشته زبان و ادبیات فارسی به دانشگاه رفت و این رشته را تا مقطع دکترا گذراند و در سال ۱۳۷۶ از پایاننامه دکترای خود با راهنمایی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی با عنوان «سنت و نوآوری در شعر معاصر» دفاع کرد. این پایاننامه در سال ۱۳۸۳ و از سوی انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شد.
او در سال ۱۳۵۸، از جمله شاعرانی بود که در شکلگیری و استمرار فعالیتهای واحد شعر حوزه هنری تا سال ۱۳۶۶ تأثیر گذار بود. وی طی این دوران مسئولیت صفحه شعرِ هفتهنامه سروش را بر عهده داشت و اولین مجموعه شعر خود را در سال ۱۳۶۳ منتشر کرد. اولین مجموعه او «در کوچه آفتاب» دفتری از رباعی و دوبیتی بود و به دنبال آن «تنفس صبح» تعدادی از غزلها و شعرهای سپید او را در بر میگرفت. امین پور هیچگاه اشعار فاقد وزن نسرود و در عین حال این نوع شعر را نیز هرگز رد نکرد.
دکتر قیصر امینپور، تدریس در دانشگاه را در سال ۱۳۶۷ و در دانشگاه اهرا آغاز کرد و سپس در سال ۱۳۶۹ در دانشگاه تهران مشغول تدریس شد. وی همچنین در سال ۱۳۶۸ موفق به کسب جایزه نیما یوشیج، موسوم به مرغ آمین بلورین شد. دکتر امینپور در سال ۱۳۸۲ بهعنوان عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی برگزیده شد. وی درهشتم آبان سال ۱۳۸۶ بر اثر بیماری کلیه وانفاکتوس قلب دار فانی را وداع گفت.
نمونه اشعار
درد تو به جان خریدم و دم نزدم
درمان تو را ندیدم و دم نزدم
از حرمت درد تو ننالیدم، هیچ
آهسته لبی گزیدم و دم نزدم
بیا ای دل از اینجا پر بگیریم
ره کاشانه ی دیگر بگیریم
بیا گمگشته دیرین خود را
سراغ از لاله پـرپـر بگیریم
سربازان گمنام وخوش نام
برای همه ی سربازان خوش قلب و پرتوان ملت وامام عصر
برادران وخواهران گرامی. سربازان غیور وبزرگوار وخدوم وگمنام امام زمان ( روحی له الفدا)
سلام وخسته نباشید
امنیت نعمت گرانی است که همه ی انسان ها را یک عمر به جستجوی خود وا می دارد
در میهن عزیزمان ایران ،خداوند بااراده ی خویش ،عنصر وجود وتلاش شما عزیزان وسربازان ارزشمند امام عصر ووطن را برای پایداری وحفظ وصیانت از امنیت انتخاب نموده است
تلاشهای شما بی دریغ وخالصانه ومشفقانه ی شما گمنامان بر مردم وطن واهل خرد پوشیده نمی ماند
گام هایتان ثابت واستوار وچشمهایتان نافذ وقلبهای تان همیشه با یاد خدا ومهر به مردم و وطن تپنده باد
خداوند وامام زمان از تلاشهایتان راضی و نگهدارتان باد
برایتان توفیق روز افزون وسلامتی و عزت وسعادت آرزومندیم.
هرچه بیشتر می اندیشم
مصمم تر می شوم که درجمع ما حضور داری
وگرمای شمع وجودت را
با همه ی وجودم احساس می کنم
وهرچه که زمان می گذرد
به این فکرمی کنم
که آمدنت را چاره ای نیست
ومی آیی
وبازهم می آیی
زمانی که طاقت ها طاق می شوند
و دلها از غم فراغ داغ شوند
وزمانی که باغ دل اهل باور شکوفا می شوند
به ناگهی چوباران از راه می رسی
وتودر بهار همراه باران می آیی
سرزده وبا وقار طلوع میکنی
ورنگین کمان حضورت دنیارا شادمان می کند
خودم را مهیای حضور سرزده ات می کنم
که غافلگیر نشوم
وبازهم می آیی
وهمه را غافلگیر حضور سبزت میکنی
بهارکه بیاید ؛
یخ ناامیدی با گرمای نوید بخش مهرتابان تو ذوب می شود
ومی آیی
زمانی که باران خون ازچشم آسمان نیلی می چکد
تا شقایق ها را آبیاری کند
می آیی
وچشم های نگران نرگس را به زیور شقایق می آرایی
حمیدرضاابراهیم زاده
26بهمن1393
* تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ است.
بزارکه من برای تو گم بشم
مثل یه جرعه می توی خم بشم
بزار که بگذرم ازین سختیا
برات پراز حس تلاطم بشم
بزار برات بمونه خاطره هام
مثل گلی برات تجسم بشم
بزارکه یادمن برات خوش بشه
نه من برات قاطی مردم بشم
بزارکه بارون نگام بباره
روی لبات حس تبسم بشم
تو آینه منونگاه باچشمات
توی نگات محو ترنم بشم
حمیدرضاابراهیم زاده
7 اردیبهشت1395
تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار شاعر محفوظ است
دررا که می گشایی
با چهره های کنجکاوی روبرو می شوی که چشم به تو دوخته اند
سیاه وسفید. زرد وسرخ رنگین کمان هویت های فردی.
هرقیافه ای یک هویت است.
یکی چشمش سیاه است ودیگری میشی رنگ. یکی چانه اش درازاست ودیگری لپ تپلش را می نمایاند
اما در خانه ی چشمهایشان اضطراب وامید بیداراست.
چشمهای خمار و کنجکاوشان تورا می پاید
لیست حضوروغیاب را باصدای رسا می خوانی تاببینی کدام اسم ذیل کدام چهره پنهان شده است.
نا خود آگاه بعضی از اسمها وفامیلی ها . بعضی از تیپ ها وشمایل ها برایت آشنا می شوند
عزیز دردانه هایی هستند که زانوی ادب زده اند تا درکنار توباشند
هرکدام نماینده ی یک هویت خانوادگی اند
یکی پدرش کشاورزاست ودیگری بابایش تاجراست یکی دیگر بابایش کارگر وآن یکی بابایش معلم است وآن که ساکت تر است طفلک بابا ندارد یکی مادرش خانه دار است ودیگری مادرش مدیر شعبه بانک وآن دیگری مادرش حضرت ماماست وآن نگاه ماخوذ به حیایی که سیاه به تن کرده مامان ندارد .
هررخساره ای که تورا می نگرد برپیشانی اش نوشته است
آماده ایم تا بیاموزیم
وتو آماده می شوی تا به آنها رزمیدن دربرابر نادانی را بیاموزانی
عتبه ی درس وکلاس را باید بوسید وغلام کسی شد که ازاو نکته ای می آموزیم.
عتبه ی مدرسه ودانشگاه را باید بوسید چون محراب عبادت است آنجا.
محراب جنگ دانش با نادانی ها.
محراب فهمیدن همیشه مقدس است.
ومعلم وآموزگار واستاد همه چیز این محراب عبادتند.
معلم عزیز استاد بزرگوار
ای پدران ومادران معنوی بشر
ای پیامبران فضیلت وعلم
ای راهنمایان اهل خرد ،روزتان مبارک است. چون درمصاف با جهل همواره پیروزید.
معلم وآموزگار واستاد عزیز شمع وجودت همیشه فروزان باد.
دررابگشا تا که گل رخسارتو بینم.
آرزو دارم ؛
به میمنت این روز عزیز برکت در جان و شادابی وسلامتی ومال و آبروی همه معلمان ومنادیان وراهنمایان بشر مشتعل وروزافزون باشد.
حمیدرضاابراهیم زاده
1395/2/7
تمامی حقوق مربوط به این اثردرانحصار مولف محفوظ است
قیصر امینپور
در ۲ اردیبهشت ۱۳۳۸ در شهرستان شوشتر بخش گتوند (شهرستان امروزی) در استان خوزستان به دنیا آمد. دوره راهنمایی و متوسطه خود را دزفول گذراند و در سال ۱۳۵۷ در رشته دامپزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد، ولی پس از مدتی از تحصیل این رشته انصراف داد
قیصر امینپور، در سال ۱۳۶۳ بار دیگر اما در رشته زبان و ادبیات فارسی به دانشگاه رفت و این رشته را تا مقطع دکترا گذراند و در سال ۱۳۷۶ از پایاننامه دکترای خود با راهنمایی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی با عنوان «سنت و نوآوری در شعر معاصر» دفاع کرد. این پایاننامه در سال ۱۳۸۳ و از سوی انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شد.
او در سال ۱۳۵۸، از جمله شاعرانی بود که در شکلگیری و استمرار فعالیتهای
واحد شعر حوزه هنری تا سال ۱۳۶۶ تأثیر گذار بود. وی طی این دوران مسئولیت صفحه شعرِ
هفتهنامه سروش را بر عهده داشت و اولین مجموعه شعر خود را در سال ۱۳۶۳ منتشر کرد.
اولین مجموعه او «در کوچه آفتاب» دفتری از رباعی و دوبیتی بود و به دنبال آن «تنفس
صبح» تعدادی از غزلها و شعرهای سپید او را در بر میگرفت.
دکترامین پور هیچگاه اشعار فاقد وزن نسرود و در عین حال این نوع شعر را نیز هرگز رد نکرد.
دکتر قیصر امینپور،
تدریس در دانشگاه را در سال ۱۳۶۷ و در دانشگاه اهرا
آغاز کرد و سپس در سال ۱۳۶۹ در دانشگاه تهران مشغول تدریس شد. وی همچنین در سال
۱۳۶۸ موفق به کسب جایزه نیما یوشیج، موسوم به مرغ آمین بلورین شد. دکتر امینپور در
سال ۱۳۸۲ بهعنوان عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی برگزیده شد.
سرانجام درهشتم آبان سال ۱۳۸۶ بر اثر بیماری مزمن کلیوی وانفاکتوس قلبی درسن48 سالگی دربیمارستان دی تهران دار فانی را وداع گفت.
نمونه اشعار
درد تو به جان خریدم و دم نزدم
درمان تو را ندیدم و دم نزدم
از حرمت درد تو ننالیدم، هیچ
آهسته لبی گزیدم و دم نزدم
بیا ای دل از اینجا پر بگیریم
ره کاشانه ی دیگر بگیریم
بیا گمگشته دیرین خود را
سراغ از لاله پـرپـر بگیریم
روزه نگیرید
زحمت گرسنگی وتشنگی روزهای گرم وبلند را بخود ندهید
همش کشک است:
اگر همچنان دروغ می گوئید وزبانتان آلوده است
اگرهمچنان پایتان در گلیم ملت درازاست
اگر زبان به غیبت کردنتان خوب است ونمی توانید بدون غیبت روزتان را به شب برسانید
اگر حسادت وبخل دارید ودلتان آلوده است.
اگر طمع به مال وناموس دیگران دارید وچشم وگوشتان آلوده است.
اگر تهمت زدن وریا کردن و کردن و ربا خوردن را بد نمی دانید
وبا تبصره مال وناموس دیگران را برای خود مباح می دانید.
اگراز حرف حق زدن می ترسید وبه حق بدگمان هستید
اگر چاپلوس ومزور هستید
اگرمزدور ومواجب بگیر وعمله واکرهه ابلیس وابلیس صفتان هستید
اگر انصاف ورزیدن برایتان تلخ است
اگرادای نماز وخمس وزکات وفروعات دینی برایتان ناگواراست
ویا اگر به هزار اگرهای این چنینی دچار هستید
لطفا روزه نگیرید
روزه گرفتن وتحمل مشقت باید دل وجان وگوش وزبان وچشمتان را از هرگونه آلودگی پاک کند
اگر نکرد واقعا معطل هستید
ثواب وصوابی هم ندارد.
بی خیالش شوید وبه بدنتان آسیب نرسانید که این هم به اگرهایتان اضافه می شود.
به این میهمانی نروید
وقتی که نمی توانید میزبان تان را درک کنید
به این میهمانی نروید وقتی که حسی به میزبان تان ندارید.
خیلی زشت است میهمان منزلت وشان میزبان را رعایت نکند
وبرسرسفره اش بلمباند وبه میزبان و همسفره ای هایش اجحاف کند.
روزه سپر آتش است
آتش گناهان
آتش برخاسته از گوش وچشم ودست و دل وپا وزبان
روزه بگیرید تا سالم بمانید
روزه ای که صفای دل وجان وایمانتان باشد.نه ترس از ادای تکلیف.
روحتان را ازپلیدی ها و فشارها بشوئید
رمضان بهار قرآن وماه نزول آیه های باران است.
به دعای روزانه این ماه عزیز دقت کردید؟
این باران رمضان واین هم ظرف دل وجانتان
شبهای قدر هم شبهای توزیع قدرت و تقدیر است
آگاه باشید
که درانتهای این ضیافت با طهارت دل وجانتان بهترین سرنوشت را برای خود رقم بزنید.
حمیدرضاابراهیم زاده
8تیر1393
*تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ است
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ إِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقِیکُمْ مِمَّا فِی بُطُونِها وَ لَکُمْ فِیها مَنافِعُ کَثِیرَةٌ وَ مِنْها تَأْکُلُونَ 1
و به یقین برای شما در دام ها عبرتی است، از شیری که در شکم آنهاست به شما می نوشانیم، و در آنها برای شما سودهای فراوانی است، و از [گوشت] آنها [نیز] می خورید.
And indeed, for you in livestock is a lesson. We give you drink from that which is in their bellies, and for you in them are numerous benefits, and from them you eat.
از چارپایان باید درس گرفت؛
که بسیاری از آنان برای سلامتی انسان و محیط زیست و کره زمین سودمند.
گروهی از چارپایان نشخوارگرند.آنها هیچ گاه غذایی که یافتند را نمی بلعند. بلکه در پایان روز همه ی آنچه را که جمع کردند را نشخوار می کنند و اگر چیز بی خودی را جذب کردند یا خوردند، پس می دهند.
درنشخوار فقط عمل بلعیدن صورت نمی گیرد بلکه خارج کردن آشغال و میخ وطناب و چوب خشک و گیاهان نامطلوب وهم هست. که ورود آن به معده ،باعث بروز خطرات جبران ناپذیرخواهد بود.
فلینظر الانسان الی طعامه2 ؛
پس انسان نیز باید به غذایش بنگرد. که چه می خورد؟
ذهن ما انسانها خیلی از حرفها و مطالب را جذب می کند . اما نشخوارگر یا تحلیل گر خوبی نیست !
باید بدانیم چه غذایی به خورد روحمان داده ایم؟!
تحلیل کنیم این مطالب به کجای هویت وسلامتی نفس و کرامت مان آسیب می رساند و یا بکار می آید.!
بسیاری از غذاهای روحی مانند غذاهای جسمی برای معده دیر هضم ، چرب ، شور ، مضر ومیکروب ساز هستند.
این مطالب به روح آسیب می رسانند.
در گفتار نبی اکرم داریم:
اللهم انی اعوذ بک من العلم لا ینفع3.
بسیاری ازخبرها. حرف ها. فیلم ها. داستانها. دانشها ومطالب وگفت وشنود ها بی فایده اند. وقت و حال ما را ضایع و خراب می کنند.
امروزه این گروه از مطالب چیپس و پفک وسموم و آفات خود خواسته ی زندگی روحی دانش پذیران و عموم مردم ماست.
فرد و جامعه نیازی به دانستن آن ندارد. وندانستنش زیانی را بر ما مترتب نمی کند و در واقع اهمیتی برای دانستن و یا ندانستن آن موضوع وجود ندارد.
چه باید کرد؟
باتوجه به کمبود وقت . ومحدودیت عمر مفید و استهلاک درک و فهم، باید بادقت مطالب روشمند را در برنامه ریزی علمی و آموزشی خود قرار دهیم تا روحمان وهویت مان از آن مطالب وکتاب ها ودانش ها منتفع گردد.
صیانت از استعدادها با دستگیری از حدیث نبوی(ص) :
«اللّهمّ إنّی أعوذ بک من علم لا ینفع
و قلب لا یخشع
و دعاء لا یسمع
و نفس لا تشبع
أعوذ بک اللّهمّ من شرّ هؤلاء الأربع؛ خدایا از دانشى که سود ندهد و دلى که سوز ندارد و دعائى که شنیده نشود و نفسى که سیرى نپذیرد به تو پناه می برم خدایا از این چهار چیز به تو پناه می برم.»
توانایی ها باید هدفمند و مدون و با برنامه جریان یابد.
و استعدادها نیز در کسب دانش هایی که نیاز های خود و جامعه ی بشری را تامین می کند، تلاش کرده و از پیگیری دانستنی های بیهوده به دور بوده و ازکارهای بیهوده ومطالعات و نشست های بیهوده، و وقت گذرانی های بیهوده باید پرهیز کرد.
والی الله المصیر
حمیدرضا ابراهیم زاده
17اردیبهشت 1397
اول رمضان1440
· پانوشت ومنابع
1- قرآن کریم , سوره مومنون , آیه 21
2- قرآن کریم , سوره عبس , آیه 24
3- کنز الفوائد , جلد 1 , صفحه 385
تمامی تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارنگارنده محفوظ می باشد
هوالعزیز
بر فراز منبر قله ها سنگ کوچکی حکمفرمایی می کند!
همیشه بزرگی کردن به این نیست که در هرم باشی و به چشم بیایی !
گاهی باید گسل و سنگ زیرین باشی تا بزرگیت به چشم آید.!
یا اینکه به چشم نیایی واز بچشم آمدن کوچکترهایت لذت ببری!
کولی دادن به کودکان برای بزرگ نشان دادنشان آنقدری که برای ما لذت بخش است برای او که آن بالاست نه!
که او هراس از افتادن دارد و تو امید به ماندن و بودن داری!
حمیدرضا ابراهیم زاده
بابلسر. دوم خرداد 1398
تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد
خداوند دوست می داشت که دوستی داشته باشه که اورا بنحو اتم واکمل درک کند.
اوبه یک باره ازسر دوست داشتن هویت وژنوم ونقشه ی
انسان را نگاشت
و آنگاه آسمان وزیر ساختها وکل مومات کائنات و همه چیز را برای حضور بشر برافراشت وترازو گذاشت
وسپس با نغمه ی بیگ بنگ (کن فی) زمین وزمان را برای زندگی بشر به اذن خویش آماده فرمود
اوکه بی نیاز بود وهست. بی پدر ومادر هست ودنبال زن وزندگی هم نبود ونیست. (سوره توحید)
اما دوست داشت که دوست داشته شود ودوست بدارد
قرآن یا کاتالوگ کائنات دراین باره بسیار از مذاکرات شرح اشتیاق خدا به بشر گفته است
(سوره بقره165/ سوره مائده54/ سوره آل عمران 31 و)
ثقالتی هم این وسط درباب درک معرفت حضرت رحمان وجوددارد که متاسفانه جبری و ثقیل ودیر هضم است
به بعضیها یاد دادند که وقتی ازشما بپرسند خدا چه انگیزه ای برای پیدایش بشر داشت بدون هیچ پیش زمینه ای بگویند
وما خلقت الجن والانس الا لیعبدون – ذاریات 56
تعرضی به این پاسخ ندارم ولی واقعا ثقیل وسردرگم کننده است
موماتی در عبارت زیبای الا لیعبدون است که گره جبریون را می گشاید. وذهن نابالغ انسان را به حب و مودت می کشاند .
خداوند بعنوان رب وسرپرست نه به حمد وتسبیح محتاج است و نه انسان بدون این درک به لذت می رسد
مثلا مادرتان برایتان غذای خوشمزه ای می پزد نه امروز بلکه هرروز دوبار.
بعد ازش بپرسیم مادرجان برای چی اینهمه زحمت کشیدی و برامون غذا درست کردی. ایشان بفرمایند برای اینکه ازم تشکر کنید؟؟؟ یا قدر منو بدونید؟!!
البته درمثل مناقشه ای نیست واین مثل نیز قیاس مع الفارق نخواهد بود
زیرا که بفرموده حضرت رحمان :
وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا
کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا
الإسراء: ٢٤
بنا براین
محال است بگوید که برای شنیدن تشکر وقدردانی
میگوید من خانواده ام و بچه هام وشوهرم را دوست دارم.
میخواهم سلامت وشاداب وبا نشاط باشند. من عاشقشونم واازین زحماتم لذت می برم
اما هنگامیکه ما هم سپاسگزاری وقدرشناسی می کنیم می داند که زحماتش را بخاطر داریم ولذت ارزنده ای نصیبمان شده است
نگاهم این است اسرار آفرینش بسیار وسیع تر از درک حال امروز ماست
ما هنوز به مثابه کودکی هستیم که از درک دلیل به دنیا اومدن خودمون وتصمیم والدینمان چیز زیادی نمی دونیم وبه محیط احاطه وتسلطی نداریم تا بلوغ فکری مان راه بسیار هست
اما همین قدر بدانیم که خدا وند قرآن ویا دیوان عاشقانه اش را برای ما سرود که بگوید : دوستت دارم
وحدیث قدسی « من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقه و من عشقه قتله و من قتله فعلی دیته و من علی دیته فانا دیته»
(خداوند فرمود): هر کس مرا خواست، مرا می یابد و هر که مرا بیابد، مرا می شناسد و هر که مرا بشناسد، مرا دوست دارد و هر کسی مرا دوست بدارد، عاشقم می شود و هر که عاشقم بشود، عاشقش می شوم و هر کس را که عاشقش بشم، او را می کشم و هر کس را بکشم، دیه او به گردن من است و هر کس که به گردن من دیه دارد، من خودم دیه او هستم.
بی تردید این نگاه عالی و عاشقانه به بشر یکی از همان حرفهاست
و یا حدیث پیامبر هم درباره دین که می فرماید:
هل الدین الا الحب؟؟
هل الایمان الا الحب؟
گوش ودل دادن به مطالبات وعشوه معشوق چقدر لذیذ است وهمان سرسپاری است که عشق را دوطرفه می کند وخداوند عاشقی است که معشوق را شیفته وواله میکند
او به شدت "ودود " و "واله" است که مبدل به " الله " می شود
وجمیع زیبایی های جمالی وجلالی را بخاطرلذت معشوقش یعنی انسان درخود متجلی می کند
از اسرار حق همین است که هرچه انسان درکش نسبت به رب العالمین بیشتر می شود بیشتر جذب عاشق می شود
مبحث عبادت وعبودیت
عبادت وعبودیت دومقوله ی جدا ومتمایز ازهم هستند
پرستش
یعنی انگیزه برای تقرب به خدا
وانگیزه برای تقرب یعنی گام نهادن درمسیر توسعه وتکامل وتوفیق
پرستش از روی آگاهی یا گام نهادن در مسیر توفیق وکمال است
هرعملی که باعث نزدیکی به خدا شود آن کار آزادی از قید وبند است حتی خوردن وخوابیدن. بنابراین خدا همه ی اعمالی که برای نزدیکی اش نیت شد را می پذیرد
روزه ونماز مالیات نیست هرچه آدمی را دربند بکشد وآزادی هایش را سلب کند عبادت نیست عبادت با ریا ودلواپسی و وترس محال است
پس عبادت سازندگی وآبادکردن است
انما یتقبل الله من المتقین / مائده 27
قرابت / قربه الی الله
قرابت ها درانسان با قرابت سببی ونسبی ورضاعی امتیاز داده می شوند.
اما یک قرابت مهم وکامل دیگری است که انسان را به هم مشتاق و وابسته می کند ؛ قرابت تشابه وهم صفتی ودوستی .
صفات مشترک وارزشهای اخلاقی ورفتاری نسبت به هم است
همصفتی جاذب دوستی ومهر وعشق ورزی است
دو دوست باهمصفتی وانتقال صفات به هم دیگر از محارم بهم نزدیک تر می شوند ومگوهایی برای هم افشا می کنند که شاید به والدین خود هم نگویند. چون قرابتی درهم می یابند وبهم اعتماد واعتقاد پیدا میک نند.
وانسان با دریافت صفات جمالی وجمالی فعلی به خدا نزدیک تر می شود
خلاقیت . مهربانی. بردباری. کمال خواهی. آرامش و.بسیاری از صفات برای انسان قابل ابراز واتصاف است است
ازاین رو میفرماید که باخدا همراز وهم صفت شو
تخلقوا باخلاق الله
عبودیت یعنی بندگی
مطیع امرالهی شدن عین آزادی است
بندگی یعنی آزادگی وحرکت
بندگی برای کسی که دوستش داریم. حرف شنوی واطاعت ازکسیکه عاشقش هستیم کنیز شدن ازسرمحبت. آنکه می خواهد مطیع امر حق باشد عبادت می کند
بندگی وعبودیت یعنی آزادگی یعنی حرکت درمسیر علم وعدل وقدرت ورافت وزیبایی وصدق وبلند همتی وهمه این کمالات از اصل عبادت سرچشمه می یابد.
آنچه که برای این اصل شرط مهم وبنیادین عبادت است اصل اخلاص و باور ویقین قلبی است
زیراعبودیت ، بندگی برای خداست ولی برای غیر خدا هم معنا می شود
آنکس که می خواهد مطیع اوامر الهی باشد عبادت می کند
اذن الله. عین الله. یدالله. لسان الله می شود.
والی الله المصیر
حمید رضاابراهیم زاده
26خرداد1394
* تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد
هوالعزیز
شما آرزوهایتان را دوست دارید !
این آرزوها هستند که به انسان امید به زندگی ونشاط می دهند.
عشق یکی از آرزوهای آدمیان است.
آرزوهای انسان تمناهای قلبی وذهنی او برای رسیدن به رضایت و رفاه وآرامش و لذت است.
برای رسیدن به آرزوهایتان باید ترس از دست دادن عادات و همچنین جمود و خود برتر بینی را رها کنید.
مردم هنگامی که درباورهای اشتباه خود زندانی می شوند .مفلوک وبیچاره هستند
مفاهیم نیک زیستن به تعداد باورهای آدمیان متغیر است.
و برای رسیدن به آرمانها و آرزوهایشان باید هزینه های همسنگ با آن را بپردازند
اولین هزینه برای رسیدن به اهداف و آرزوها درواقع فرار از قفل و سلول باور درونی است.
فرار از زندان انرژی منفی ونیروهای بازدارنده ای که در مقابل آرزوها و آرمانها ایستادگی می کند.
هزینه هایی که با ازدست دادن شان به تغییرات مثبت ونیروهای آزاد وسازنده متصل می شوند وازجمود وایستایی رها می شوند وبه ساحل امن وارامش می رسند.
فروش عمر وفرصت وتندرستی و آبرو ، برای بدست آوردن پول و نام و درحقیقت ضایع کردن عمر و آبرو و بلکه همه ی دارایی ها وفرصت هاست
You Love your Dreams!
والی الله المصیر
حمید رضا ابراهیم زاده
31فروردین1396
تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ است
هوالعزیز
. تا رسیدم به این آیه؛
خذالعفو
وامر بالعرف
واعرض عن الجاهلین / اعراف199
عفو و گذشت را برگیر
به نیکی فراخوان
واز نادانان رویگردان باش
-اگر کسی این توصیه ی خدا را روش زندگیش کند در دل همه ی مردم جا می گیرد. و زندگیش آسان می شود.
بیشترین سختی ما این است که با همه بر سرهر چیزی می جنگیم و برای کلمات مفت دیگران جز به جز ستیزه می کنیم. و لحظات گران بهای مان را برایش هدرمی دهیم .
برای کسی که نمی خواهد لجاجتش را کنار بگذارد ،اصرار به فهماندن واصلاح کردن شان، مارا لجوج و کم ارزش می کند. و لطافت وجودمان را به هرز برده و مخدوش می کند.همان صفاتی را بکار می گیریم که آنها در عناد و کینه توزی و دشمنی پیشه کرده اند.
بهتراست تا همان مرتبه رهایشان کرد که خلاق حکیم فرمود:
لکم دینکم ولی دین ./کافرون6
رویگردانی از لجاجت نادانان و نادانی گری.باعث صلابت و موفقیت در برخورد باایشان وسلامت نفس ما است.
که حضرت رحمان در احوال پارسایان زیرک فرمود:
واذاخاطبهم الجاهلون قالوا سلاما / فرقان64
والی الله المصیر
حمیدرضا ابراهیم زاده
سحرگاه اول آذر1397
تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ است.
نمازی که یک عمرنماز قضارا جبران می کند!!!
نمازخاص روز جمعه آخررمضان
ازرسول اکرم روایتست که:
هرکس نمازقضا بر ذمه اش باشد قبل از ظهرجمعه آخرماه مبارک رمضان.
4رکعت نماز بگذارد به دوسلام.درهررکعت بعدازحمد یک مرتبه آیه الکرسی و15 مرتبه سوره کوثر.
این نمازدویست سال نماز قضا را کفایت می کند.ودرروایت دیگر از آن حضرت چهارصد سال ودرروایتی از امیر المومنین ششصد سال.
وازحضرت رسول پرسیدند مردم آخرامان بیش از صدسال عمرنمی کنند.
فرمود:«نماز قضاهای پدر ومادر واقربای اورا کفایت میکند».وبعدازنماز این دعارابخواند:
بسم الله الرحمن الرحیم
یا سامع الصوت یا جامع الفوت یا محی العظام بعد الموت صل علی محمدوآل محمد واجعل لی فرجا ومخرجامماانافیه انک تعلم وانت تقدر ولا اقدر وانت علام الغیوب یاواهب العطایا یاغافرالخطایا یاسبوح یاقدوس یارب الملائکه والروح ربّ اغفر و ارحم و عمّا تعلم انک انت العلی الاعظم یاساترالعیوب یاکاشف الکروب یا غافرالذنوب یا ذاالجلال والاکرام برحمتک یاارحم الراحمین./
سالها پیش این متن رااز دوست بسیار عزیزی هدیه گرفتم ومتن آن را در پشت جلد کتاب مفاتیحم یادداشت کردم اماازدرج سلسله روایات ومنابع این موضوع غافل شدم.
قصد تشکیک ندارم اما همین قدرباور هم که مومن بخواهد خودراجلا دهد می تواند مفید باشد .البته این به این معنا نیست که کسی کاهل وتارک نماز باشد وفقط درسال منتظر همین روز باشد که نماز قضایش را اعاده کند .
بلکه فرجه ای است برای کسانی که مسیر عبودیت برآنها هموار نبود.وهنوز هم مسافر دائمی این مسیر هستند.
وجاهایی ازراه ماندند ویا به تازگی توبه کردند بسیارمفید فایده است .از این رووبااین نگرش، اعتباروسند این دعا بیشترمقرون به صحت است زیرا تنبل پرورنیست.
بالطبع یکی از لطایف ایام خاص همین است که خداوند رایحه های را برای معشوقه هایش می فرستد تا بدان خود را درمعرض سلامتی وسعادت قراردهندآگاه باشیم که خودراازمعرض این نسیم رویگردان نکنیم1بنابراین این نماز بشرط تداوم حرکت درمسیربرای عامل مفید وراهگشاست.2
توفیق همگان راازدرگاه ذات اقدس ربوبی خواهانم.
پی نوشت :
1- رسول خدا فرمودند:
قطعابرای هرکسی در ایام عمرش رایحه های ازسوی خدا می وزد آگاه باشید که ازآن رویگردان نباشید.بحارالانوارج68 ص231
2- از دوستانیکه به این سند حدیثی دسترسی دارندخواهشمند آدرس این سندبرایم ارسال فرمایند.
3-روایات
متعددی دلالت بر «وجوب قضاء ما فات کما فات» دارد یعنی قضاء نمازی که فوت
شده و از دست رفته، باید همانگونه که از دست رفته باشد. اگر دو رکعت بود
دو رکعت، اگر شکسته بوده شکسته و و لذا هیچ چیزی جز بجا آوردن نمازهای
قضا شده نمی تواند جایگزین آن گردد.
برفرض صحت سند منظور این است که
ثواب نمازهای قضا را دارد نه این جای آن را پر کند. مثل این که در باره
برخی کارها گفته شده ثواب حج را دارد معنای آن این نیست که اگر مستطیع هست
نیازی به حج رفتن نیست. /
- شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت، سال 1409 هـ.ق، ج8، ص 268.
حمیدرضا ابراهیم زاده
30مرداد1391
*تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ است
نبی مکرم اسلام اسوه خلق نیکو وآینه ی تمام نمای جمال وجلال ذات باری تعالی است
و سبط اکبرش امام حسن نیز از جهت زیبایی اخلاق واز جهت زیبایی خلقت به او شبیه ترین است
وفرزند برومندشان امام رضا سلطان سریر قلبها ونماد خوبی ها وامام رئوف نیزجلوه اش پیامبرگونه ست
سالگرد رحلت وشهادت این عزیزان بزرگوار را بر امت اسلام به ویژه رهروان وتابعین وعلاقمندان به اهل بیت عصمت وطهارت تسلیت وتعزیت عرض می کنم
چهل منزل تا سکوت مثنوی
چهل محفل با قنوت معنوی
ساقیا بیت الاحزان غزل تارشده
مصرع وقافیه ازسوگ تلنبارشده
ساقیا یک خبر از یار بیار
از دل یار نگو ازشب تار بیار
ساقیا برگو زحال عابدین
آفتاب آمد به بام اربعین
عکس خورشیدی نمایان در تشت
شده پنهان زطفیلان در دشت
تشت سرهای گران وخوشنام
همچو قرص قمرافتاده به بام
کودکان محو سکوتند وتلاطم یارب
بشکنا قفل خموشی وسکوتت ازلب
چهل منزل آفتاب درتشت خفت
چهل پیمان نامه از پیمانه گفت
چهل روزاست وشب وماتم ودرد
رخ نیلی شده از ضربت دژخیمان زرد
چهل منزل در رثای یک سکوت
چهل چله تا به بام ملکوت
چهل منزل سوگ وآشوب ورخام
نگرفت قصه از این سوگ آرام
ماتم افتاده دل دشت وزمان
سوگ دوره افتاده بگیرد دامان
مکن ای صبح دراین حزن درنگ
مخوراز غصه به جزجام شرنگ
کاروان مرثیه را بار کنید
بیت های غزل مرثیه را تارکنید
کاروان قافیه ی قافله را داغ دهید
گل حسرت به تمنای دل باغ دهید
کاروان دوره بگیرید ازآب
نکند قافیه را سخت بگیرد آداب
ساقیا پنجره ی دشت نگاه
غمزه ی پرهوس تشت نگاه
سینه را شرحه کنید ازماتم
دم بگیرید زعزای خاتم
سینه را شرحه کنید از دل تشت
ساقیا بازبگو قصه ی دشت
سراین قافیه آمد به سرای باران
اشک افتاده دلم ای انسان
ساقیا روضه ی زینب آه است
آه درقافیه اش چون شاه است
ساقیا خاک عزا برسرکن
خلعت رخت عزا دربر کن
ساقیا قافله را باز بنه
ساقیا مرثیه آواز بنه
ساقیا مرثیه را شعبده بازارش کن
شعله ی شمع بکش شاپرکی دارش کن
ساقیا وقت خزان است نگو از آداب
چون که گل رفت وگلستان درخواب
ساقیا سر بزن سینه بزن هلهله کن
شه دین رفت وتو هم ولوله کن
ساقیا شورکجا یارکجا مستی ابرارکجا؟
سر جدا وتن جدا وعابد زار کجا؟.
آفتاب آمد دلیل آفتاب
ساقیا برگیر رخ رااز نقاب.
حمیدرضاابراهیم زاده
20 آذر93
خانواده و آموزشگاه
خانواده به عنوان مقدس ترین و موثرترین نهاد جامعه ی بشری شناخته شده است.
قداست خانواده به این است که تربیت وآموزش وایجاد نسل وساختار هویت درآن جریان دارد.
خانواده ی متعادل وپویا به خانواده ای اطلاق می شود که دررگ های آن آموزش وتربیت وهمکاری و همدلی متقابل و مستمر جریان داشته باشد .
اما خانواده ی دیگری هم نقش تربیت و هویت سازی را برای تکامل و پویش وتعادل نسل ها را ایفا می کند. وآن خانواده ی دوم یا مدرسه است که درآن اعضای تیم های آموزشی وتربیتی به رسالت و وظائف خود درقبال پرورش باورها ی نیک و تطهیر روح وجان وتداوم مستمر آموزش دانش ، عمل می کنند
دانشمندان وبه ویژه جامعه شناسان ورفتارشناسان اجتماعی وتمداران وپژوهشگران حوزه ی توسعه ،آموزش وپرورش را به عنوان محور بی بدیل توسعه می شناسند.
متون ونصوص دینی در اسلام عزیز و باورهای ما نشان ازاین دارد که آموزش وتربیت هدفمند راه رشد وتکامل است.
کتاب قرآن کریم به عنوان معجزه ی نبی اکرم نماد دانش به بشریت معرفی شده است و توصیه موکدی بر فهمیدن درست وپژوهش در همه ی حوزه های هستی شناسی دارد.
سیره ی معصومین حکایت ازآن دارد که آموزش وآموختن دریچه ی برتری وپارسایی است
تاجائیکه امام متقین خود را بنده ی کسی می داند که به او حرفی بیاموزاند
امام زین العابدین کتابی دارد به نام رساله ی حقوق که درآن برای تکامل ورشد انسان توجه به 51 حق ضروری دانسته شده است. و راه برون رفت از عقب ماندگی و ستمدیدگی و ستمکاری و درواقع عدم تکرار فجایعی همچون عاشورا ، دانستن وآموزش حقوق شهروندی معرفی شده است.
آنچه که جوامع را از تحول وپویایی وحیات باز می دارد درحقیقت جهل وتوهم دانایی است
نادانستن و توهم دانستن همه ی آن چیزی است که جوامع را مستبد و عقب مانده نگه می دارد.
آموزش ودانستن درشریعت اسلام فریضه وجهاد به شمار می رود. و خداوند دراولین کلامش با نبی اکرم ایشان را به خواندن وعلم اندوزی می کند.وبه او و بلکه بشریت زمان حال و آینده وواپسین کتاب هدیه می کند وآن را معجزه ی رسالتش می خواند.
آنچه که اکنون جوامع ما را تهدید می کند عدم توجه به آموزش وپرورش وتهاجم توهم دانایی درحوزه های مختلف اجتماعی وفرهنگی واقتصادی است.
با وجود برخی از تفاوت های فرهنگی جامعه ی دین سالارمدنی ما با جوامع توسعه یافته ی غربی ، انقلاب های بزرگی که درحوزه های صنعت واقتصاد وکشاورزی ورسانه و تکنولوژی وشهر سازی ورفاه مدنی درجوامع توسعه یافته رخ داده اند توجه ونقطه ی اتکایشان به جدی گرفتن نقش آموزش وپرورش در رسیدن به توسعه مطلوب بوده است.
خانواده های جوامع پیشرفته به این نتیجه رسیده اند که راه رسیدن به رفاه اجتماعی و برون رفت از مصائب و بحران های جامعوی همچون تورم. نقدینگی. اعتیاد. بیکاری . طلاق و جرائم سازمان یافته و جنایات ،در حقیقت امتیاز دادن به بعد آموزشی و داشتن آموزش وپرورش توسعه محور و هدفمند و هوشیار است.
جامعه ی دینی ما نیز برای برون رفت از بحران های اقتصادی واجتماعی وفرهنگی و. ازاین امر مستثنا نیست وقطع یقین برای پویایی هرجامعه ای با هر مدلی از توسعه، نیازمند به آموزش وپرورش هدفمند وسالم هستیم که درآن باورهای نیک وآموزه های واقعی دین و دانش ، حیات داشته باشد.
بااین نگرش مدارس و آموزشگاهها و دبیرستانها ودانشگاهها وموسسات علمی وپژوهشی وآموزشی بعنوان کارگاه توسعه سازی وآینده ساز جامعه ی ما خواهند بود ونقش حیاتی وارزشمند ی را برای شکل گیری مدل پیشرفت ایرانی اسلامی ایفا خواهد کرد.
کادر آموزشی متعهد ومتخصص ومتعبد هرآموزشگاهی مهندسان توسعه ی ما خواهند بود
شورای عالی برنامه ریزی تحصیلی وکتب درسی ما. نویسندگان وشعرا وفرهیختگان ونخبگان ما باید درفرایند این توسعه نهایت دقت وحسن سلیقه را بکارگیرند تا دراین گرانیگاه فرزندان ما ، ویا درحقیقت سرمایه های اجتماعی ما وثروت ها وذخایر میهن مان دراین کارگاه ها به نیروهای ی باارزش افزوده ومتخصصان ومدیرانی تربیت یافته در دامن فرهنگ غنی ایرانی و اسلامی به آینده ی وطن وبلکه دنیای ما مبدل شوند.
افزایش بهای سرمایه های اجتماعی ما ویا موفقیت نسل نو و بلکه تلاش های ما برای رسیدن به توسعه ی پایدار میسر نیست مگر با همت عالی و همکاری و همیاری و همدلی وتعامل همه ی اعضای جامعه به ویژه نخبگان. نویسندگان. شعرا . دانشمندان و آموزگاران واساتید وهنرمندان وطبقات علمی ودینی ، با کادرآموزشی مدارس و آموزشگاهها. بوده تا تیم های عملیاتی و پرتلاش آموزش درکارخود موفق وخرسند وسرفراز باشند.
ودراین مقطع ، همدلی وهمیاری تنگاتنگ اولیا ومربیان باهم ودقت نظر درشیوه های آموزشی وتربیتی و رفع موانع کمک آموزشی سهولت امر را برای شتاب بهتر موفقیت ها رقم خواهد زد.
والی الله المصیر
حمیدرضا ابراهیم زاده
نهم مهرماه 1396
*با نهایت احترام تقدیم به مادرم حضرت نیلوفر
تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد
جامعه ی خرمند
خردمند بودن جامعه در رفتارهای فرهنگی ورعایت بایدها و نبایدهایی است که پاسبانی وصیانت ازآن هیچ توجیه وتبعیضی را پذیرا نیست.
در باورهای فرهنگی واجتماعی ما انسان امن ، رفتارهای امینی دارد.
دروغ و غیبت و تجسس و اختلاس و رشوه و ربا و ریا و و تهمت وی و پیشداوری های ناروا و بسیاری ازگناهان کوچک و بزرگ در نگاه انسان امین و اهل خطا و بزه محسوب می شود و زیانهای مستقیم و محسوسی را به فرد وجامعه تزریق می کند.
یکی از بزرگترین آسیب هایی که جامعه امروز ما به آن دچار است ؛ موضوع پیش داوری های نابجائی است که در ردیف تهمت و گناهان وبزه های انتسابی دیگر باعث زیان به هویت داوری کننده و پیش داوری شونده می شود.
مجرم علاوه بر زیان مستقیم به کسی که به به او جرم روا داشته به خود نیز آسیب می زند.
یکی از مهمترین دلایل تنبیه همین بیدارباش برای ساختن ساختار رفتاری اوست
اقبال لاهوری از تلخی و دشمنی و دشمن سازی با پیشداوری ها و قضاوت های ناروا نالیده و سیر حرکت هرپدیده ای از سر چشمه تا فرجام عنصر داوری را مذموم می پندارد وگمانه زنی ها را به دقت و شکیبایی دعوت می کند.
گمان مبر که به آخر رسید کار مغان هزار باده ناخورده در رگ تاک است
در پس پرده ی هر رفتاری ممکن است حکمت های ظریفی نهفته باشد ک به چشم نیاید اما شبکه ی گسترده ای برای تعیین فرجام نهایی آن پدیده درحال ساخت وساز باشند
ما انسانها می توانیم با ابزارحلم و یا تمرین شکیبایی و مدارا و مقابله با پیشداوری و بکار گیری آگاهی و آموزه ها و دانش های مربوط به هر پدیده ای به انسانهای امن و امید بخش و صالح، ترفیع مرتبه می یابیم. در غیر اینصورت با عدم شکیبایی و پیشداوری و نداشتن نقاط اتصال علمی و به صرف شنیده ها دیده های ظاهری به افرادی نا امن و ستیزه جو تنزل مرتبه شامل حالمان خواهد شد.
در جوامعی که انسانهای امن حرکت و تلاش می کنند پویایی و اپیدمی پویش و پیشرفت رونق دارد و در جوامعی که انسانهای نا امن در آن می لولند پیشرفت و حرکت رخ نمی دهد مگر باجرقه های دگرگونی بدای شدن و پویش پذیری همگانی.
عنصرفرهنگ در جوامع امن عنصر پویا و امینی است.حرکت فرهنگی جامعه امن شامل صیانت از کرامت انسان و ساختن هویت انسان خردمند وکامل است.
آموزش و تربیت دراین جامعه هدفمند است و هر گونه رفتار متناقض و موازی باعث فرسایش وت ناقض خواهد بود. بنابراین همه ی نهادهای مسئول از یک قانون وخط و مشی آموزشی برای تربیت نسل پیروی می کنند.
نقش قانون و پذیرش آن برای همه ی افراد باهمه ی جزییاتش نقش کلیدی و محوری است.
انقلاب رفتارها با اتکا به باروری رفتارهای منزه شکل پذیرفته است.
اقتصاد ، فرهنگ ، ت در پیروی از صیانت کرامت جامعه ی مدرن و آرمانی و افزایش سرمایه های انسانی و اجتماعی حرکت می کند.
در چنین جامعه ای خشنودی ملی انسجام ملی.رضایتمندی از ت های فرهنگی واقتصادی واجتماعی پیش می آیدو میزان امید به زندگی مردم رشد کرده وارتقا می یابد
جامعه پیشرفته با سبک والگوی زندگی هوشمند وهدفمند متناسب با اقلیم و فرهنگ بومی ساختارسازی شده اند وهزینه های توسعه را با رعایت بایدها ونبایدها پذیرفته اند
در این جوامع تبعیض وفساد و رشوه واختلاس وبیماری های جامعوی جرم محرز بوده وهیچ توجیه و ارفاقی در آن پذیرفته نیست
برای داشتن جامعه ی خردمند باید خردمند زیست و خردمند رفتارکرد.
فرهنگ جوامع به مدرک تحصیلی افراد جامعه منوط نیست بلکه تقارن سواد و باورها و آموزه ها وآموخته با رفتارها ملاک فرهنگی بودن افراد وجامعه است.
باور به رعایت قواعد و قانون راهنمایی و رانندگی باید در رفتارهای رانندگی و طی مسافت های جاده ای مشخص شود.
شهروند خوب شهروندی است که قانون را می پذیرد ونسبت به آن سرپیچی وانحراف وتوجیه ندارد
بنابراین خردمندی جوامع با خرد ورزی مردم و نخبگان جامعه در رفتارهای زیستی مرتبط است.
والی الله المصیر
حمیدرضا ابراهیم زاده
22 مهر1398
تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ است
آغاز ولایت عهدی حضرت صاحب الامر امام زمان
را به ساحت شریف آن حضرت و به عموم شیعیان ومنتظران قدوم مطهرش
وهمه ی آزادگان جهان تبریک عرض می نمایم
ای که باسلسله ی زلف دراز آمده ای
فرصتت باد که دیوانه نواز آمده ای
ساعتی ناز مفرما بگردان عادت
چون به پرسیدن ارباب نیاز آمدهای
پیش بالای تو میرم چه به صلح و چه به جنگ
چون به هر حال برازنده ناز آمدهای
آب و آتش به هم آمیختهای از لب لعل
چشم بد دور که بس شعبده بازآمدهای
آفرین بر دل نرم تو که از بهر ثواب
کشته غمزه خود را به نماز آمدهای
زهد من با تو چه سنجد که به یغمای دلم
مست و آشفته به خلوتگه راز آمدهای
گفت حافظ دگرت خرقه شراب آلوده ست
مگر از مذهب این طایفه بازآمدهای / حافظ
ولی عهد موعود ما سرت سلامت
حمید رضاابراهیم زاده
30آذر1394
هرچه خدا خواست همان به بود
براین باورم
که همه ی گرفتاری های ما در زمین به خرد اندک ما وابسته است.
توهم همان بلیه ای است که شیطان را ازپای در آورد و مغضوب ساخت.
توهم همه چیز دانی ، توهم خود برتر بینی، توهم زیبایی، دارایی ،عشق
انسان را به سفاهت و حقارت کشاند.
انسانی که به اندک خردش ، به اندک قدرت و زیبایی و دارایی اش غره گشت و خود را فریباند و در همه چیز مداخله کرد و مغبون و سرشکسته شد
انسانی که گفت؛ می داند ولی هیچ ندانست.
انسانی که گفت؛ دارم ولی نداشت.
انسانی که گفت ؛ می مانم و نماند.
انسانی که زور آزمایی کرد و خرد شد.
انسانی که گفت ؛ زیبایم ولی زشت بود.
انسانی که گفت؛ عاشق است و بد عهدی کرد.
این انسان فقط می داند که می تواند باشد اما نمی داند و نمی آموزد که باید برای بودن دگرگون شود و حرکت کند.
برای بهتر شدن باید دگرگونی ها را پذیرفت و از هزینه های تغییر نترسید.
حمیدرضا ابراهیم زاده
13 آبان 1398
تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ است
عید میلاد باسعادت فخرکائنات حضرت ختمی مرتبت صاحب کنز سعادت ومعدن جود وسخاوت حضرت محبت
و مولانا امام صادق (ع)
مبارک باد
بر درخانه ی حضرت باران نوشته اند
او(پیامبر) دوستی است که درهمه ی پیشامدها وحوادث ناگوار امید شفاعت از وی می رود
اللهم صل علی محمد و آل محمد
ما زمینی ها
فلسفه کنش و واکنش مربوط به قوانین فیزیکی زمین است و در هیچ جایی غیر از زمین کاربرد زمینی ندارد!
هنگامی که در اقلیم بهشت می زیستیم قوانین زمین بر ما حاکم نبود.
هیچ کدام از نگرانی ها و مقتضیات زمین و زمان بر ما اشراف نداشت.
آنچه که با خود کردیم تابع شرایط زمینی بود و به خواست نیای مان آدم و حوا به زمین تبعید شده ایم تا "بیداری و بلوغ" بیابیم و درک لذت های واقعی را از توهم باز شناسیم.
اما زمینی که در آن و از آن و برای آن می سراییم محدوده وتبعیدگاهی است که در آن قوانین محتوم و محکمی حاکم است. و پیروی نکردن از آن قوانین عوارض وعواقب سنگینی دارد که انسان را به رنجش و تلخکامی می کشاند.
"بین توهم و واقعیت" ، " تاریکی و نور " تنگنایی است بنام محدوده درک ما انسان ها که کامل ومتقن نیست.!
آفریدگار" سیر بلوغ و پذیرش درک "ما را تدریجی و پویشگر در نظر گرفت.
زمین با مجموعه ی مقتضیاتش برای انسان جای زیستن و ماندن و جاودانگی نیست.
برای کشف علت بودن مان به بلوغ بیشتری نیاز داریم.
اگر چه شتاب ما برای بالغ شدن بیشتر شده است. اما مقتضیات زمین و زمان نیز به سرعت در حال رشد و توسعه است.
برای دریدن پرده های پندار و توهم نیاز به نور است. که برهمه ی " زوایای ذهن بشر " بتابد!
و توهم و تاریکی ونقص وتنافض را از میان بردارد.
این "نور" را آفریدگار در عقل ما می تاباند و دلبخواهی هم می تاباند!!!
"یهب من یشاء"
"یهدی من یشاء"
"یوتی من یشاء"
"یرزق من یشاء"
"تعز من تشاء و ."
دلش می خواهد چون ظرفیت ها و عطش ما را می سنجد.
حکمت خدا در این است که خودش درک کند و خوشش بیاید.
تو دل برو شدن برای آفریدگار ، دلبری کردن وعشوه آمدن برای او قلق های خاصی دارد که در سیره پیشوایان دینی و اندیشمندان بزرگ جهان باید یافت.
والی الله المصیر
حمیدرضا ابراهیم زاده
19 آبان 1398
تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد.
12اردیبهشت 1395
تمامی حقوق مربوط به این اثردرانحصارمولف محفوظ است
عبور از بحران
عوامل موثر و گوناگونی در موفقیت افراد و سازمان ها و دستگاههای مالی و اداری آنان نقش دارد
ازجمله هوشمندی ودقت وشتاب و تاب آوری وبرنامه ریزی هدفمند باعث موفقیت های چشمگیر بسیاری از کسانی است که به ناگهی همه را بهت زده می کنند.
مبالغه و اصرار در ضعف، بی دقتی و لجاجت و بی برنامگی وکم حوصلگی باعث ازبین رفتن انرژی افراد است.
در شرکت های بزرگ اقتصادی جهان شاید بشود از تنبل های خوشفکر استفاده کرد، اما هرگز از توهم زدگان بی انگیزه و کندرو و یا شبه باهوش های لجوج و بی جنبه و غرغرو استفاده نمی کنند.
زیر همیشه لجاجت و توهم باعث آسیب زدن به آرمانهای فردی و دستگاهی می شود.
دربین متفکرین و ارباب سرمایه و مدیران تجاری وبازرگانی ،شتاب داران بی خرد و تنبل های باخرد ناقص محسوب می شوند.
در حوزه ای طراحی و کارایی ایده های نو، تنها باهوش های غیر ساکن برای فرار از فشار دست به کشف و نبوغ زده اند.
همیشه ساکنان بی خردی و کندهای ترسو ، ته جدول می ماند.
رشد و ارتقا برای کسانی است که تلاشهایشان هدفمند و کم ریسک پذیر است.
آنچه که باعث می شود آنها رشدشان بچشم بیاید ذهن فعال و دقت وشتاب در اقدام به موقع برای حرکت است.
قوانین توانگری و دارایی وبالندگی همیشه حق را به کسی می دهد که خردمندانه تصمیم می گیرند و برنامه محور حرکت می کنند. و دقت و شتاب را در توازن قرار می دهند.
انسانهای پیشرفته کم هزینه تر و بی خطرتر رفتار می کنند و برای خطاهایشان محدوده قایل می شوند.پندارها و رفتارهایشان ریسک کمتری دارد. تامین و مراقبت و تقویت سرمایه ها و منابع درواقع دورخیز دوباره برای عبوراز بحران است . و همچنین فروپاشی وتخریب سرمایه های اجتماعی هرجامعه ای برابر با انهدام آرمانها و زیر ساخت های آن جامعه خواهد بود.
در بسیاری از بحرانهای مالی، هوشمندان برای برون رفت از میدان بحران ، هزینه ها را بااولویت بندی کم تر کرده و برای زنده ماندن و عدم ورشکستگی به مراقبت وتقویت از سرمایه ها و ستون های اصلی منابع مالی خود اقدام می کنند.
آنها با حرکت سنگر به سنگر برای باز پس گیری مواضع مهم و اولویت بندی شده، تلاش می کنند تا سود و در آمد بیشتری وارد حوزه بحران و خطر شود . با تقویت راهبردی سرمایه های اجتماعی و منابع انسانی و مالی، به تدریج تاثیر بحران بر دستگاه و یا مدیریت بی رنگ و زایل می شود. دراین گرانیگاه فرصت های طلایی مورد ارزیابی وارزشیابی قرار می گیرند وموضوع سود افزایی بیشتر و هزینه ریسک کمترمورد توجه قرار می گیرد.
براین پایه هرگز افراد بحران زده و درگیرخطر ، تن به بدهی جدید تر نمی دهند و یا با واگذاری برنامه ها و چشم انداز ها، قمار بازانه رفتار نمی کنند .
آنها مسئولیت پذیر تر و دقیق تر ومنظم تر به سمت اهداف خود حرکت می کنند.
مشاورت و مشارکت های جدیدی را می پذیرند. و روش های بهتری را برای عبور از بحران برآورد می کنند.
اما کسانی که اعلان شکست واعلام ورشکستگی می کنند ، اغلب به فرار از مسئولیت ها و خیانت در امانت تن داده اند و بی تدبیری در برنامه ریزی و حتی عدم ثبات شخصیت آنها را پست و مبتذل می نماید.
انسان ها ژرفای وجود وهویت شان با بحران ها سنجیده می شود.و درآتش سختی ها جنس و ف افراد محک می خورد.
تاب آوری و وپایداری و وفاداری به آرمانها و باورهاست که انسان را از دوزخ شکست می رهاند.
حمیدرضا ابراهیم زاده
24مرداد 1382
*تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد.
زنگوله توهم
پس ازشورش خان قاجار ودر پی تعقیب وگریز وی توسط خان زند سرانجام در جنگلهای گلوگاه وی محاصره شد وبه نبردی بد فرجام ناچار شد.
آقا محمد خان قاجار پس از جراحت شدید ومتعاقب آن خواجه شدن وخارج شدن از حیز مردانگی واسارت به تحصیل علوم دینی روی آورد .
با انفصال از مرد بودن آغا محمد خان وکوتاه شدن دستش از همراهی و رهبری شورش و شورشیان و همه ی آنچه را که از دست داده بود باعث شد تا زندیان از مرگش صرف نظر کنند.
با صلاح دید خان زند و نظارت عوامل حکومت زندیه ، وی مدتی در مدارس علمی شهر ری واقع در عبدالعظیم حسنی به تحصیل علوم دینی پرداخت و سپس به همین منظور برای مراقبت بیشتر از رفتارها و روابطش به شیراز تبعید شد.
وضعیت جسمی وفیزیکی خان قاجار باعث تحقیر و خشم خاموشی منجر می شد. صورتش روز به روز کم موتر و بالاخره درنگاه اول شبیه پیرزن شد. وکم و بیش متوجه رفتارهای تحقیر آمیز و طعنه های مردم با خود گردید. هنگامی که خان قاجار باچنین واکنشی روبرو شد.باوجود اینکه دراوج کنترل شدید امنیتی و اسارت قرار داشت تمام عقده هایش همراه با خشمی عمیق دروجودش فوران نمود. ودربرخوردها و گفتار ورفتارش آثار این خشم به وضوح به چشم می آمد.
وی در آن هنگام ،کنار باغ بزرگی محبوس وتحت نظر بود . او رفته رفته از دیدن کودکان و بازی هایشان و دیدن روابط شویی مردم و حتی جفتگیری حیوانات مخصوصا روباه بر می آشفت،زیرا روباه تمام کرشمه های جفت یابی و رابطه اش را در مقابل آغا محمد خان بی محابا انجام می داد و همین موضوع باعث تحریک خشم و علاقه ی خان قاجار به شکار روباه شد. او تمام روز را در پی یک روباه با اسبش میتاخت تا جایی که روباه از فرط خستگی نقش زمین میشد ، سپس آن حیوان مفلوک وبیچاره را به اسیری می گرفت و دور گردنش، زنگولهای آویزان میکرد ، و در نهایت هم رهایش میکرد .
تا اینجای داستان مشکلی نیست!
درست است روباه مسافت زیادی را برای نجات خود دَویده بود ، روباه وحشت زده و خسته برای مدت اندکی به اسارت گرفتار شده بود. اما زنده و سالم می ماند، علاوه بر آزادی، هم جانش را دارد، هم دُمش را، پوستش هم سر جای خودش است !
میماند فقط آن زنگوله !
از اینجای داستان، روباه هر جا که برود مزاحمت زنگوله ای در گردنش آرامش وقرار وزندگی را ازاو می رباید.، دیگر نمیتواند شکار کند، زیرا صدای آن زنگوله، شکار را فراری میدهد، بنابراین گرسنه میماند !
صدای زنگوله، جفتش را هم فراری میدهد، پس تنها میماند !
از همه بدتر، صدای زنگوله، خود روباه را هم آشفته میکند، آرامش اش را به هم میزند و در نهایت از گرسنگی و انزوا می میرد !
روباه مفلوک درشکنجه ای نرم و وحشتناک، آرامش و هویت وجان خود را می بازد
واین گونه خان قاجار ، فوران خشم خود را تخلیه می نمود.
این همان بلایی است که انسان امروزی سر ذهن پُرتَنشِ خودش میآورد، دنبال خودش میکند، خودش را اسیر توهماتش میکند !
زنگولهای از افکار منفی، دور گردنش قلاده میکند، بعد خودش را گول میزند و فکر میکند که آزاد است، ولی نیست، برده افکار منفی خودش شده و هر جا برود آنها را با خودش میبرد، آن هم با چه سر و صدایی، درست مثل سر و صدای تکان دادن پشت سر هم یک زنگوله.
اما بعضی وقت ها افرادی آگاهانه و یا نا آگاهانه بسیاری از توهمات و انرژی های منفی را از خود دروجود مان تخلیه می کنند. پرسشهای بیجا. کنجکاوی های غلط درحریم خصوصی. دردل های ناروا . انتقادات بی خود و به هر آنچه که بهانه برای تلخ کردن اوقاتمان بکارمی گیرد بنامیم تلاش میکنند تا روح وجان مارا زباله دانی برای تخلیه زباله های درون خود قرار دهند. آگاه باشیم و آموزش ببینیم که چگونه در برابر حرفها و رفتارهای منفی و مخرب دیگران خود را مراقبت کنیم. تا نتوانند زباله هایشان رادرمحیط ما دور بیندازند ودروجود ما مدفون کنند و بدتر از همه زنگوله های توهم را به گردن ما ببندند.
والی الله المصیر
حمیدرضا ابراهیم زاده
سوم آذر1397
· برداشتی آزاد از کتاب خواجه تاجدار اثر ژان گور
تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ می باشد
دانشجو روزت مبارک
با توسعه تمدن ها امروزه دانش جایگزین انرژی شده است. وهرگونه اطلاعات و دانشی در حقیقت سرمایه های بزرگ و واقعی آن سامان خواهد بود. بنابراین عقیده، دانشجو و همه ی کسانی که در تولید علم سهیمند سرمایه ها وذخیره های جهان هستند.
همه ایام ولحظات دانشجو وپژوهندگان علم ومعرفت، با برکت وارزشمند است. امر دانش پژوهی ،مبارزه ورویارویی با گمراهی ونادانی و بزهکاری وفقر وفلاکت است.
جناب ابلیس بزرگترین عامل دعوت کننده ومشوق به فقر وفلاکت است.
مطابق با فرموده خداوند حکیم:
الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُم بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ یَعِدُکُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ البقرة: ٢٦٨
شیطان، شما را وعده فقر و تهیدستی میدهد؛ و به فحشا (و زشتیها) امر میکند؛ ولی خداوند وعده «آمرزش» و «فزونی» به شما میدهد؛ و خداوند، قدرتش وسیع، و (به هر چیز) داناست. (به همین دلیل، به وعدههای خود، وفا میکند.)
براین اصل شیطان همواره با دانش پژوه در تقابل است زیرا دانشجو هرگز گمراهی وفقر و فساد را بر نمی تابد.
از این روست که ساعتی تفکر اهل علم ، حتی از هفتاد سال عبادت زهاد واهل عبادت ارزشمند تر است.
فضیلت دانشوری ودانش پژوهی با نگاه پروردگار دانش دوست بسیار برجسته است . اهل علم در پیشگاه خدا بسیار مقرب وارزشمندند. تا جائی که حضرت حکیم می فرماید:
إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ- فاطر 28
از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او میترسند؛ خداوند عزیز و غفور است!
بنابر این اعتقاد ، سر در دانشسراها وکلاسهای درس ورپژوهشکده ها را باید همچون رواق وعتبه ی عتبات بوسید، زیرا از این درب و دروازه ها ،معرفت وکمال وعزت وسعادت وارد وخارج می شود. دریچه هایی که می تواند جهان را غنا بخشد ونجات دهنده ی آلام بشریت گردد و دنیا را مملو از رفاه وسلامتی وسعادت کند.
بارونق دانش وتولید علم، عزت وکرامت انسانی معنا پیدا میکند.
همانگونه که می دانیم معجزه رسول خاتم، پیامبر مهربانی ومحبت ،قرآن بوده که نماد دانش است ودانش اجابت کننده ی همه ی نیاز های مردم درجهان پایانی است.
رسول ما برای دانش اندوزی وتربیت و تربیت کردن ارزش بسیار بالایی قائل بودند.ودانش اندوزی ، از گهواره تا گور را توصیه فرمودند. ونیز بدنبال دانش تا چین رفتن را سزاوار می دانستند.
با این اوصاف به نظر می رسد دانشجو همه روزش مبارک است.
وما نمی توانیم برای دانشجو ودانش پژوه، روزی را تعیین کنیم که در آن برایش خیر وبرکت آرزو کنیم. بلکه باید برای همه ی روزهایش طلب برکت وخیر کنیم. واگرچه این روز با شهادت دانشجویانی که در مبارزه با تباهی وفساد جان خود را برای روشنگری واعتلای آزادگی فدا کردند، مصادف است.
اما همه ی ایام برای دانشجویان عزیز روزهای افتخار و مبارزه ومجاهده است. مبارزه باهمه ی خواسته های شیطانی، بزرگترین رسالت دانشجویان آزاده وغیرتمند سراسر دنیاست.
ودانشجو همواره حامل مشعل روشنگری وآزادگی است.
امیدوارم لطف وعنایت خدا همیشه پشتیبان دانشجویان ودانشمندان عزیز باشد .
دوام توفیق همه ی خادمان دانش ودانش اندوزی را از ذات اقدس ربوبی خواهانیم
14/9/1391 حمید رضا ابراهیم زاده
* تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ است
سالروز میلاد پیام آورمحبت و بردباری حضرت مسیح (ع) مبارک باد
همچنین ایام کریسمس وسال نوی میلادی را به همه ی مسیحیان جهان به ویژه هموطنان عزیز تبریک عرض می نمایم. امیدوارم سال خوش و مملو ازنشاط و آرامش وصلح ودوستی برای شما وهمه ملت ها رقم بخورد
کریسمس مبارک
آغاز سال نوی میلادی را به هموطنان عزیزم
اربابان کلیساهای ایران
ارامنه ی محترم جهان
هموطنان مسیحی ایران تبریک عرض می نمایم
امیدوارم دراین سال جدید به لطف خداوند، بشریت به صلح وآرامش جهانی نزدیک تر وبا هم نوعان مهربان ترشده
ودرپناه ذات باریتعالی محبت ومودت دربین انسانها بیش از گذشته رواج داشته باشد
شادابی وسلامتی شما را ازخداوند تمنا دارم
حمیدرضا ابراهیم زاده
اول ژانویه
Merry Christmas
In the name of God
Father Boy Holy Spirit
The beginning of the New Year, dear compatriots
Lords churches Iran
Dear Armenians of the world
I congratulate to Christian of Iran
And in refuge Essence of God's love among men over the past and firendly is common
I beg God happiness,healthy for you
HAMID REZA EBRAHIMZADEH
1 .JAN. 2020
تمامی حقوق مربوط به این اثردرانحصار مولف محفوظ است
و باز چون همیشه با سکوتش بانگ میزد آوای خاموش خود را.
هر وقت تنهایی و غربت و بیپناهی به میهمانیاش میآمدند این گونه زانو در بغل داشت.
گویی دنیا با همه بزرگی برایش سلول انفرادی است.
دقائقی بصورتش چشم دوختم. پشت این چهرهی آرام میتوانستم اقیانوس عمیق و متلاطمی را ببینم که نامش را آرام شنیدهام.
به گل بوتهی آتش خیره شده بود. و رقص شعله را هیجان میبخشود.
با هر حرکت از رقصِ شعله، چهرهاش زرد و سرخ میشد.
به چشمهایش که مینگریستی یادت میآمد که هوایش ابریست.
هر از چند گاهی تکههای کاغذ را به آتش میسپرد و نگاهشان میکرد.
گویی با امانت هر ورقی به آتش جرعهایی تلخ مینوشید.
چه میهمانی و چه میزبانی؟
چه پذیرایی گرمی؟
ترسم این بود که ناغافل باران بگیرد.
دستگاه واژه خرد کنیام را به کار انداختم و گفتم: چه میکنی؟
بدون نگاه با تأخیری مطنطن گفت: دارم با عشقم میجنگم.
با این جمله مرا نیز به آغوش شعله سپرد و در آغوشش ذوب شدم و خاموش.
وجودم در آغوش شعلهی آتش می رقصید و گرمی می بخشید و نور افشانی می کرد.
و هر دم چهرهی شعله برافروختهتر و زیباتر میشد و شعله نیز متقابلا گرما و نور درونش را با ملاطفت به او پس میداد.
هر نغمهای که برای شعله میسرود و هر هدیهای که به شعله میسپرد. سکوت واژهای را پنهان میکرد.
گمان بردم او هم آتشی شعله باز باشد. که این چنین دست در حلقهی شعله دارد.
بگذار که در تنهایی نایم بتراوم
واندر غربت خویشتن باده گسارم.
من نیز طفیل ره رندان بلایم
از خویش جدایم در خویش بنالم.
حمیدرضا ابراهیم زاده - ساری
بهمن 1391
کلیه حقوق برای مولف محفوظ است
به بهانه ی شهادت سربازافتخارآفرین وطنم سردار حاج قاسم سلیمانی عزیز
بسم رب الشهدا ء والصدیقین
مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا الأحزاب: ٢٣
شهادت پر افتخارسردار سرافراز وطن، سرباز غیور اسلام و ایران حاج قاسم سلیمانی پیش ازآنکه مصیبتی برای مردم ایران و خانواده ی عزیز وهمه ی دوستدارانش در سراسر جهان باشد یکی ازموهبات وهدایای پروردگار و آرزوی دیرین آن عزیز سفرکرده است.
سلام و آمرزش و سرور وخشنودی خداوند به روان پاک ومطهر ایشان وهمرزمانش باد!
ازخداوند برای آن شهید "عزیز و تاریخ ساز"، علو درجات وبرای بازماندگان وهمه ی دوستدارانش شکیبایی و سلامتی و توفیق روز افزون آرزومندم
یکی ازدوست داشتنی ترین سربازانی که نام و آوازه اش جهانی شد ؛ "حاج قاسم سلیمانی "عزیز است که در دوران حیات خویش نیز از محبوب دلها بوده اند
"شهدای ترور مظلوم ترین و تاثیرگزار ترین شهدایی هستند " که ناجونمردانه و به ستم برای حذف کالبدیشان برنامه های مدون وددمنشانه پی ریزی شده است. وتا جائی که ذهن بیدار تاریخ به یاد می آورد عوامل جنایت را یارای رویارویی با این بزرگواران نبوده است. و با حذف فیزیکی آنان شعله ی وجود "شهدای ترور" درخشان تر ازپیش می درخشد.
خوشبختانه در این رفتار ، چهره پلید جنایتکاران این جنایت تروریستی ازنقاب بیرون زد و رسوا وبی حیثیت شد.
والبته ضایعه ی از دست دادن دوست داشتنی ترین هموطن عزیزمان پایان حیات آنان نبوده و بلکه با شهادت این عزیزان انگیزه ی پایداری وحرکت برای ملت ما ،توانمند تر وشورانگیز ترخواهد بود.
اللهم اشغل الظالمین بالظالمین.
حمیدرضا ابراهیم زاده
13 دی ماه 1398
می نگارم از سیاهی های حس یک هوس
می نگاری از زمختی های سرد یک قفس
می نگارم از فسون ترسهای یک بهار
می نگاری ازسپیدی های عشقت یک نفس
می نگارم از تمام واژه های یک کتاب
می نگاری از نبود جمله ی یا داد رس
می نگارم از خیالات نگاه مست خود
می نگاری از خیال چون نداری هیچ کس
می نگارم از نوای نای نی در نینوا
می نگاری دردلت بانگ جرس
می نگارم ازپرپروانه های دشت نی
می نگاری از دل آزاری های بال یک مگس
می نگارم نام خود درذیل نامت با سلام
می نگاری در نگاهت از سکوت وهیچ بس
حمیدرضاابراهیم زاده
29مرداد1394
-
*تمامی حقوق مربوط به این اثردرانحصار شاعر می باشد
همه ی دلها و چشمها وگوشها وزبانها واحساسات وعقول عالمیان متصل به چشم وگوش و زبان و.خداست .
تمام وسائل ارتباطی موجودات عالم به مرکزامکان ومسبب هستی عالم متصل است.
واوست پیوند دهنده قلبها ودیده ها وجانها وعقل ها و.
این ماانسانها هستیم که یک طرفه ارتباطات خود را با حضرت خالق قطع می کنیم.
ومعشوق را نگران ومحبوب را آزرده خاطر می کنیم.
فقط انسان واقعی: اذن الله. عین الله ویدالله و. می شود
ازخداست درحدیث قدسی که می فرماید:
مرا اطاعت کن. مراتمکین کن. مرا عاشقم باش تا چشم وگوش ودست وزبانت باشم.
وازهمه مهمتر می فرماید:
کن لی اکن لکم
من مال تو تو مال من.
این عاشقانه ترین جمله ای است که واژه هایش حرف به حرف شیفتگی وجذبه دارد.
وقتی اولین بار استادم این جمله رابمن تفهیم کرد، تاماه ها چنان حرارتی را دررگهای وجود وبندبند سلولهایم حس می کردم. وآنقدرداغ شده بودم که حتی ازلبهایم خون می چکید.
انسان ها معشوق پروردگارند چون دوستش داشت به بهترین وزیباترین صورت اورا آفرید.
واراده کرد تا معشوقش به بهترین شیوه برایش عشوه گری کنند.
وبرای تفهیم این تمنای بزرگ به انسانها مشق عشق داد.
تا با عشق ورزیدن به همدیگر مفهوم حقیقی عشق را درک کنند.
وبه انسانها آموخت که محبت ودلبستگی به آینه ها پلی است برای رسیدن به فهم واله بودن.
والله همان واله است که از هرطرف رحمان ورحیم وحبیب ومحبوب وعزیز وحائزهمه صفات خداست
الله جمیع خصال وذات قدسی پروردگار است چون بزرگی وحرارت ولطافت واله گی را دربطن وشمائل خویش گسترده دارد.
این است که آدمی اگرفهم عشق به معشوق وهمنفس انسانی خود رادریابد،همه حواس وتمایلاتش را متوجه او می کند
وتمام میل ووجودش رادراین عشق می گمارد و معشوق خود را می پرستد ودرمعشوق ذوب می شود.
وازاینجا مفهوم غیور بودن ذات خدا را می فهمد وبه همان غیرت یزدانی حکم تطهیر وطهارت براو مترتب می شود.
همانطوری که عاشق به معشوق دلبسته شد دل ودیده وهوش وحواسش را می بازد،
معشوق نیزاز هنگامی که عاشق می شود عقل و دل و دیده اش را ازدست می دهد وچشم ودلش ، معشوقش می شود.
ازاین جهت هم عاشق وهم معشوق پس از وصال متحد می شوند وبه وحدت وجود می رسند
وهردو عاشق هم هستند همانگونه که هردو معشوق هم هستند
واگرجزاین باشد هرگزمدعی عاشقی، عاشق نشده ودرهوس خویش گره خورده و لاف میزند.
یا ربا هرگزمبادا معشوقه ازما دورباد دیده ای که عاشق را نبیند کورباد.
صم بکم عمی فهم لایرجعون
جان وچشم ودل وزبان وگوش وهوش واعضای واقعی وجاودانه متصل به ملجا خود؛بصیر وسمیع و.ذات حق است.
پس بادیدن عاشق می توان پی به رخساره ی معشوق برد
وازین روست که عشاق واقعی شباهت بی نظیری با معشوقشان دارند.
وعاشق درآینه جلوه معشوق چیزی جز خود نمی بیند.وآینگی صفت بارزدلشدگان است.
وهرچیزی که معشوق را ازاومکدر ودور می کند برای عاشق کافری کردن وگناه است.
الم یعلم بان الله یری؟
بنابراین کلمه طیبه ی لااله الا الله همان ارادت و چشم پوشی ازغیرمعشوق است وبس.
والی الله المصیر
حمید رضا ابراهیم زاده.
سوم بهمن 1393
*تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ است.
دلم تنگه برای تو
چرا دیگر نمی آید نوای تو
بیا یکدم مرا با خود
ببر در دل
دلم دارد هوای تو
هواخواهم
هوای سینه ی صهبا
هوایی از سر درمان
بگیرم از دوای تو
صبای من سبوی من
تو ای صهبا و روی من
مرا باشد دم مستت
همان حاجت روای تو
دلم تنگه برای تو
چرا دیگر
نمی آید نوای تو
حمیدرضاابراهیم زاده
اول بهمن1393
تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد
----------------------------------------------------------------------------------------------------
اللهم صل علی محمد و آل محمد. و عجل فرجهم
زیان های فرار از دعوت به نیکی
برخی از جاه طلبی ها و خود سری های وبعضا فرصت طلبی ها وفرصت سوزی ها در رفتار برخی ازنو ایرانیان هیچ شباهتی به پندار وگفتار وکردارنیک اجدادشان ندارد وباید گفت ؛ بیشعوری ناشی ازفقر تربیت درست آزارشان می دهد.
و بیماری مهلکی به نام بی فرهنگی وتوهم فرهنگ در رگ وجانشان رسوب کرده است و ازآن هیبت فاخر فقط تفاخر و ادعایش مانده است.
نظیر :عکس وفیلم گرفتن ازصحنه های جنایت وکمک نکردن به رفع جنایت.
کولاک سلفی های دسته جمعی از جهنم پلاسکوی درحال ریزش، و دست پاگیر شدن برای خدمت رساندن به حادثه دیدگان.
فیلمبرداری از زن پریشان حال عریان درخیابان ونه کمک به او.
آموزش تخریب و ی از عابربانک ودست انداختن وآزار پیرمرد و سلفی گرفتن ازآن.
برندسازی مذبوحانه ازکودک خردسال صرف گفتن واژه مضحک کچلیک.
وفیلمبرداری ازمراسم قتل حیوانات وبه نوعی اعدام اخلاق و منتشر کردن آن درفضای مجازی و
هیچکدام نشان سلامتی رفتار ویا با فرهنگ بودن نیست. بلکه برعکس اشاعه ی بی فرهنگی نهادینه شده ای است که مدعیان مدرنیته ویا بیماران جهش یافته برای آیندگان برجای می گذارند.
تفاخر به پیشنیان شجاع و نوع دوست داشتن و تظاهر به فرصت طلبی ودنائت باهم درتعارض است.
همین تعت ونمونه هایی از آنتروپی های جامعوی نشان از فقر تربیت و وارفتگی فرهنگی وسلب آموزش ازخود و بی توجهی به اقامه تلاش برای به پاداشتن نیکی ها و ذایل ساختن بدی ها دارد.
این مشت از نمونه ها وتعمیم به خروار دلیلی نیست که مهرورزی ایرانیان فهیم ونجیب وموقر و مهرورز ونوع دوست ندیده گرفته شود. همیشه نیک کرداری نیکان ، امید بخش و رفتار ساز است.
باید تلاش کنیم تا درکنار نقادی از رفتار زشت اینان .آموزش وتربیتشان را جدی بگیریم و خودمان را درتلافی از رفتارشان همرنگ نکنیم.وبه تقبیح ونقادی دل خوش نکنیم که روی دیگر سکه ی نقد جایگزینی راهکارهای ارزشمند و پویا ست.
وبدانیم که اگر اقامه ی امر به معروف ونهی ازمنکر مسکوت بماند ؛ شاهد رفتارهای خطر ساز دیگر هم خواهیم بود.
به جای اشاعه دادن به زشت کرداری هایشان برای تقبیح عمل وکردارشان. نیک کرداری را جایگزین خلا اخلاق شهروندی کنیم و برای آموزش وتربیت شهروندان از خود مایه بگذاریم وهزینه کنیم. که حضرت حق فرمود:
واز شما باید گروهی باشند که دیگران را به نیک کرداری دعوت کنند واز بد رفتاری دورشان بدارند. ( سوره آل عمران 104)
والی الله المصیر.
حمیدرضا ابراهیم زاده
13 بهمن 1396
پانوشت:
دلنوشته ی یکی از اساتید محترم دانشگاه
من از مردم ایران می ترسم !
چند سال پیش که استان گیلان و شهررشت برف سنگینی بارید و شهر چند روزی دچار بحران شده بود ، از دوستی شنیدم که نان لواش هر بسته تا بیست هزارتومان فروخته شد .
قبل از زله کرمانشاه ، قیمت کانکس حدود یک و نیم تا دو میلیون بود و پس از زله قیمت کانکس به حدود هفت میلیون رسید.
با یک برف که شهر تهران به بحران رسیده ، قیمت کرایه تاکسی از فرودگاه امام تا شهر تهران به یک میلیون رسیده است .
اینکه مسٸولین مدیریت بحران بلد نیستند ، عجیب نیست ، چون مدیریت یک تخصص آموختنی است که این عزیزان نیاموخته اند.
اما چه بلایی بر سر انسانیت آمده است . خیلی دوست دارم کسانی که در شهر رشت نان لواش را بسته ای بیست هزارتومان به مردم فروخته اند از نزدیک ببینم ، برایم جالب است فروشنده کانکس هفت میلیونی خانواده دارد یا نه ؟ راننده تاکسی که کرایه یک میلیونی از مسافرش طلب می کند ، به کدام خدا اعتقاد دارد ؟
حتما فیلم دوربین مخفی ایرانی که اخیرا منتشر شد دیده اید که مردم عادی کوچه و خیابان چگونه پولهای یک نابینا را با وقاحت تمام می ند !
من از مردم ایران می ترسم !
از خودم بعنوان یک معلم دانشگاه خجالت می کشم که در تربیت این نسل مسٸولیت داشته ام و درست تربیت نکرده ام ، معلمان مدرسه ، ون و وعاظ ، صدا و سیما ، آموزش و پرورش ، وزارت فرهنگ و ارشاد و . همه کسانی که به هر نحو سهمی در فرهنگ سازی داشته ایم باید خجالت بکشیم .
وقتی شنیدم در بحران هسته ای و سونامی شهر فوکوشیما ، پنجاه نفر داوطلب شدند برای خنک نگهداشتن رآکتور هسته ای (مرگ ) تا مردم شهر فرصت پیدا کنند از شهر خارج شوند ، درجه شرمساری ام بیشتر می شود .
وقتی شنیدم در زمان تخریب برج های دوقلو در یازده سپتامبر تاکسی های شهر نیویورک مردم را رایگان جابجا می کردند ، از شدت خجالت آب می شوم.
من از مردم ایران می ترسم !!
من بخاطر تمام کوتاهی هایم در عرصه فرهنگ اجتماعی از تاریخ ایران شرمسارم . -
#انسانیت_را_فراموش_نکنیم
#مردم_؟
دکتر امیدهاشمی
تمامی حقوق مربوط به این اثردرانحصارمولف محفوظ می باشد
هنگام آن انفجاربزرگ ، لحظات آفرینش
ما کجا بودیم؟!
شاید ما در عالم ذره هنگام عقد قرارداد ارواح با خدا شاهد همهی فعالیتهای پروردگار بودیم.
یعنی 5میلیاردسال پیش یا200میلیاردسال نوری قبل از پیدایش عقل در ذرات آدم.
صبح روزی که خداوند خورشید را چراغکی برای آسمانمان ساخت و بیفروخت.
صدای انفجار مهیبی به کائنات گوش بخشود و با نورآن صاعقهی بزرگ برای کائنات چشم گذاشت.
آنگاه زمین را در روز ششم بر پا داشت و آسمان را بر افراشت و ترازو گذاشت.
من و تو و ما و شما از دور و از نزدیک ذرّات معلق در همهی فضای کهکشانها بودیم. و با برخورد عاشقانهی آن همه ستاره و غبار شدنشان زمین بدنیا آمد.
و ما همان ذرات ستارگانیم که از انفجار بزرگ به زمین نشستیم.
لحظات انفجاربزرگ را بیاد بیاور!the big bang
آری من نیز بخشی ازهمان ستارههای عاشقم. ذرهای از ذرات همان ستارههایم که آن روز در فضای لایتناهی با هم عاشقی میکردند و من حاصل این عشق رومانتیک هستم. حتی من هم بدور یک ذره و الکترون عاشقی می کردم.
و من آمدم.
چه کسی می گوید که با انفجاری بزرگ همه نابود میشویم؟
نه !
ما باانقلاب ها وانفجارها جاودانه و بالنده می شویم و از ذرّات ما ذرهی بهترین خلایق و زیباترین آفریدهها شکل میپذیرد.
و قرنها بعد همچو اینک من شهابی بینشانه ام از آن سوی انفجار بزرگ.
من آمده ام تا در سرنوشت تک تک شماها تاثیر بگذارم.
مریوان – دهکده ی اورامان تخت 1374/6/2
سالهای بعد دوست بسیارعزیزی تولدم را تبریک گفت، و من دوباره قریحهی شاعریم گل کرد. با این توضیح که من در روز سوم فوریهی 1976 با سر و باعجله و زودتر از موعد مقرر و دور از انتظار به دنیا آمدم چون سرعت صوت از سرعت نور کمتر است اول دیده شدم و بعد شروع به درخواست مطالباتم کردم. آنقدر ونگ زدم تا برایم اسم گذاشتند و از صمیم دل به مطالباتم پاسخ گفتند. به ایشان عرض کردم:
چه تبریکی، چه سودایی چه کشکی، چه .؟!.
از دوازده میلیون اسپرم که اگر همهی اینها من می شدم، می شدیم جمعیت استان بزرگ تهران و حومه. و پایتخت پر بود از من و قلها و جفتهای شاعر پیشه ام. اما من شدم نمایندهی این دوازده میلیون خوش شانسی که بجایم نیامدند و هول هولکی و با اجبار و در انتخابات اتحادیهی همزادان، وارد گود شدم و بقول فرانسویان شدم «وم پایر vampire». لابد خدا هم ذوق کرد که با قلابش منو از ته این عالم ذر و ذره بیرون کشید و این شد که من شدم درد سر برای خودش و خودم و شما. ای کاش آن روز ازل ازم تعهد می گرفت که شعر نبافم. و.نکنم . جای همه آدمها از آن روز به بعد عوض شد من شدم شما و شما شدید من. [ زیرا هر کدام از ما بوجود آمدگان، طی فرایند و شرایطی پدرها و مادرهایی هدیه گرفتیم و سرنوشت ازلی و ابدی تقریبا یکسانی داریم ]
پس تولد خودت مبارک.
حمید رضا ابراهیم زاده - 1390/11/14
۱-طرح نام این متن باالهام ام فیلم« من ترانه 15 سال دارم - ازجناب صدرعاملی » بود.
کلیه حقوق برای مؤلف محفوظ است.
تبریک ولادت هرکس شاید خوشایند ترین واژه ی زندگی اش باشد.
واژه ای به ابعاد دوست داشتن
واژه ای درمقیاس به یاد ماندن
واژه ای مقدس وناب به توان بودن وحس وجود.
اما
هرنشاطی دربطن ورحم خود بذری ازغم ورفتن دارد.
نشاط ولادت نیز در خود بذری دارد بنام افسوس دارد
وفریاد می زند که عمرت به سرعت باد می رود. فرصت هایت درحال اضمحلال است.
به یاددارم کودکی ام را که همه ی خانواده همچون اعضای یک لباس به هم دوخته بودیم.
لباسی به نام خانواده که برای هرفرد هویت می آورد و لباس وهویتی که خانواده را در خود مستتر می کند و اعضا را می پوشاند.
هن لباس لکم وانتم لباس لهن. (سوره بقره -187)
همه اعضای خانواده لباس هم هستیم. وباید ساتر هم باشیم.
گویا گذر ایام باابزار مرگ ونسیان و بیماری های دنیایی ومعنایی کرباس وکسای ماراازهم می درد.
و باز آنچه می ماند تنهایی ماست که می سراید:
والعصر
ان الانسان لفی خسر
آدمیان همه از یک خانه وخانواده اند
ازخانه ی زمین وازخانواده ی آدم
تولد ونشاط ومرگ ودرد همه آدم ها برای دیگران شادی آور وغم بار است.
تولد من تولد شماست
و غم و درد شما غم و درد من خواهد بود.
ما آدمیان به یاد داشته باشیم که فرصت اندکی برای حضور در کنار هم داریم.
قدر شناس نعمت وجود هم باشیم و کرامت خانه وخانواده را پاس بداریم
حمیدرضاابراهیم زاده
14 بهمن1394
* تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ است
روز فــرخـــندهی مـــــادر
ولادت بانوی سبز حضور، خاتون بهشت عقبی و دنیا حضرت فاطمهی زهرا(س) مبارک باد.
بااینکه فرزندانش حضور و طعم شیرین مادر را زود هنگام از دست دادند، اما ارادتمندان و فرزندان معنویش به یُمن برکت وجود نازنینش روز ولادتش را روز مادر نام نهادند. تا خاطر عزیزش را شاد کنند.
مادر نماد مجسم مهر و شفقت و عشق و ایثار و تبسم است.
نعمت وجود و حضورش در دنیا برای هرصاحب نعمتی دُرّ گرانبهاست. و برای کسانیکه از نعمت وجودش بیبهرهاند یک دنیا آرزو ست.
شاید این پندار در ذهن بسیاری از مردم باشد؛ هر زنی که فرزندی زائیده باشد مادر است.
اما به پندار من همه ن و دخترانی که عواطف مادرانه و مهر و عشق به تربیت و پرورش نسل دارند مادرند.
مادرانی که شاید هرگز ازدواج نکرده باشند و مادرانی که شاید هرگز فرزندی نداشته باشند.
ای آنهائی که توان داشتن فرزند را ندارید و این روزها غمگینید.!
بدانید همهی ما پرورش یافتگان مکتب عشق و وفا و ادب، فرزندان شمائیم. همهی کودکانی که شما مهر خود را برایشان مصروف می دارید فرزندان شما هستند.
شاید این روزها کمی بر شما ایجاد ملال کند. اما واقعییت اینست که وجود نازنین شما مانند کسانی که مادرانشان را از دست دادند و یا از نعمت حضورشان بیبهرهاند، برای مهر و محبت و جاودانگی میتپد.
شما را به نوع دوستی و تکریم کرامت انسانی و عشق ورزی به روح تربیت و اعتلای مقام مادرانه فرا میخوانم. در هر سن و لباس و قامت و شغلی که هستید. برای تربیت و پرورش نسل نو از هیچ تلاشی فرو گذار نباشید.
نیازی نیست معلم و نویسنده و شاعر باشید. نیازی نیست عمه و خاله باشید. نیازی نیست مدیر و کارمند جایی باشید نیازی نیست به بهزیستی تعلق خاطر داشته باشید نیازی نیست که
فقط کافیست عواطف مادرانهی خویش را بروز دهید. با کوشش در هر لباس و اخلاص در هر ایدهای ، شما مادران موفق جامعهی ما هستید.
و خود میدانید مادر بودن امتیازی معنویست نه مادی. و همهی کسانیکه مادران مادی محسوب شدهاند هرگز مادر صدایشان نزدند. و از نعمت محبت فرزندانی که در رحم خویش پروراندند محرومند.
مادران فرزند کُش، و فرزندان مادر کُش، واژهای غریب نیست که نشنیده باشید.
و اینک شما مادران معنوی با مادران عزیزی که فرزند در دامان پاک خویش پروراندهاند دارای مسئولیت یکسان بر جامعه هستید.
و دوستانی که این روزها از برکت حضور مادرانتان محروم ماندهاید. و هنوز پدر و خاله دارید. و یا در آغوش و دامن همسران پدر رشد کردهاید. در حق آنها نیکی کنید. و پدر را بخاطر اینکه بهترین دوست ایام خوشی و ناخوشی مادرانتان بودهاند حضورشان را مغتنم شمارید.وخاله هایتان را عزیز بدارید.
و همسر پدر(نامادری) را محترم بدارید. که آنها هم سمت مادری بر ما دارند. بزرگواری در این است که نامادریهایمان تکریم کنیم. و بدانیم که حضورش از حکمتهای خداست و فلسفهای مکتوم و ارزشمند ی او را نیز مادر نامید.
شاید بدترین و تلخترین و گزندهترین واژه برای او شنیدن کلمهی نامادری باشد. اما دلش به این خوش است که نایش همراه مادر است.
مادران عزیز روزتان مبارک. عمرتان دراز، سلامتیتان پاینده. سعادت تان جاودانه باد.
میدانیم بهترین هدیهای که میتوان به شما داد، تبسم ناشی از موفقیت و سلامتی ماست. اما بهترین پاسخی که در ازای ابراز وفا داریمان از شما متوقعیم شنیدن دعای طلب خیر و عاقبت به خیری و سعادت برای ماست.
به جبران همهی آرامشهایی که ازشما مادران سلب کردیم از خداوند برایتان آرامش و سلامتی و شادابی میطلبیم.
زنـــــده بـــاد مــادر.
حمید رضا ابراهیم زاده.
7/2/1391
کلیه حقوق برای مولف محفوظ است.
روزمهــرورزی و مـحبت و عشـق بر شما بـا بـرکـت و فـرخـنده بـاد.
جشن جهانی دلدادگان را همه ساله در روز 14 فوریه مقارن با 26 بهمن ماه برگزار میکنند.شاید بنظر بسیاری از بزرگواران پیجوئی موضوع علت والنتاین چندان موقرانه ننمایاند.
اما واقعیَت این است که عشق افراد نسبت به هم در خرسندی و پویایی و تحرک انسانها برای خیزش به طرف آرمانهای بلندشان بسیارموثر است.
عشق تنها نیرویی است که انسان را مم به آزادگی و تحول و مقاومت میکند .
و بقول حضرت مولانا:
علت عاشق زعلت ها جداست عشق اصطرلاب اسرار خداست .
پدیدهی محبّت و دوست داشتن نیازمند به ملایمت و بردباری بیشتری برای در توازن قرار گرفتن اوست. و این مهندسی عشق است که انسانها را به تحوّل و تدبّر و تکامل سوق میدهد.
والی الله المصیر
نکته:
با توجه به اینکه روز جهانی عشق یا ((ولنتاین)) 26 بهمن و به فاصله 4 روز، سپندارمذگان ،روز مهرورزی و روز عشق ایرانیان 29بهمن می باشد.
به خاطر حفظ همدلی عشاق و مهروزان ایران و جهان و ایجاد فرصت کافی برای دید و بازدید و ابراز مهر ومحبت واحساس، این 4 روز را (ایام اربعه عشاق) پیشنهاد میکنم.
لااقل فرصت بیشتری برای ابراز مهر وعلاقه و صمیمیت و آشتیها وجود دارد.
عاشقان روزتان مبارک باد
حمیدرضاابراهیم زاده
مردم روز به روز جامعه پذیرترمی شوند .ومشارکتهای اجتماعی خود را فعال تر می کنند.
حضور ومشارکت وفعالیت در جامعه همان حرکت درمسیر توسعه است
ومتعاقبا جامعه ی درحال توسعه وپویا همه ی هزینه های حضور را می پذیرد.
حضورفرهنگی واجتماعی در جامعه حقیقی با جامعه ی مجازی هیچ فرقی نمی کند.
زیرا تحول وحضوردرهردوی این جوامع ازمطالبات و رفتارهای شخصی شما ناشی می شوند.
همه ی شما با حواشی مقدس ترازمتن .حرام های محترم ترازحلال وتیک ها وجملات .مدل مو. لباس وآرایش.مراسم عزا وشادی های دگرگون یافته واغلب نامانوس وناهنجار مواجه هستید:
پدیده های آنی واحساسی و نا هنجارک هایی که مبدل به هنجار وعرف می گردند. ومانند سلولهای سرطانی روزانه برپیکره فرهنگ جامعه جا خوش می کنند واسباب درد ومشقت در بدنه ی اقتصاد وفرهنگ وت می شوند
این سلولها همان حاشیه هایی هستند که جای متن را می گیرند وباعث تغییر در هنجارهای اصیل جامعه می شوند ویا در مقابل فرهنگ قد علم کرده وباعث تضاد والتقاط ناهمگن فرهنگی واجتماعی می شوند.
یکی از مهمترین دلایل سهولت تسلط مهندسی مع رفتارهای مردم جوامع توسعه نیافته توسط بیگانگان تقویت همین هنجارکهای بدون پشتوانه است.
و متاسفانه ژستهای این چنینی در حوزه فرهنگ وادبیات توسعه، با اقبال عوام وبعضا تائیدات خواص نیز مواجه است
به این دلیل که غبار وسم آن برعواطف واعتقادات مردم رسوب می کند.
وهرچیزی که با اعتقادات وعواطف مردم عجین شود برداشتن ویا مبارزه ی باآن هزینه بر وتقریبا صعب العلاج ویا بعضا محال است.
معمولا اغلب هنجارکها در قالب عزا و شادی خود راکاملا جلوه می دهند و تدریجا بعنوان شگون و یا رسم وارد معرکه زندگی اجتماعی وفردی مردم می شوند
وازاین رو مقابله باآن سخت وحتی بعضا محال است
مثلا درج مهریه به نام اعداد ارزشی ومذهبی .اصرار برتهیه ی جهیزیه های ناروا وغیر ضرور.هزینه های گزاف لباس و مراسم و.
اصرارهای کذایی بر تهیه سالن . نوع غذا. نوع ماشین عروس وتزئین آن ونوع آرایش و تحمیل بسیاری از هزینه های گزاف ونا هنجار بر ابتدای یک زندگی تا شلیک گلوله در روزعروسی ونزاع وخرافه ها و. باعث بروز خطا وتغییر درسیستم مطالبات وتوقعات جوانان گردیده است.
وامرازدواج آسان به شکل یک پروژه ی درام وتابوی وحشتناک نمایش داده می شود
بسیاری ازمطالبات جوانان ویا خانواده های آنان برای تشکیل زندگی مشترک تحت شعاع ناهنجاری هایی است که بجای هنجار برمتن زندگی سایه افکنده اند و یا باعث اضمحلال ازدواج آسان گردیده اند
همچنین در عزاداری ها هم این قبیل مسایل وارد جرگه تسلیت شده است
حرف هایی درباره خواب دیدن میت. لباس میت. تدفین میت.تکریم ونکوداشت میت ودسته گل. چاپ تراکت و. مراسم های آنچنانی. .تعطیلی زندگی خانواده میت برای مدت طولانی.که اغلب خارج ازشعائردینی وسوگواری های ملی ومذهبی ماست
اما بمرور زمان به شکل هنجار بر حوزه آداب ورسوم مردم تسلط پیدا کرده اند
باید گفت:
درعزا وسوگ حضورو تسلط ناهنجاری ها بیشتراز مراسم شادی بر فرهنگهای اصیل واضح است
زیرا کمتر کسی درمقابل خانواده معزا ویا امورسوگواره ها موضع می گیرد و تذکر ویا پیشگیری از این اعمال را بی احترامی به صاحب عزا قلمداد می کنند وهمین باعث وهن واسطورسازی ها وافسانه پردازی هایی می شود که مقاومت در برابر حواشی و ناهنجاری ها تقریبا مقاومت دربرابرمتن شئونات حقیقی دینی می نمایاند.
همانطوری که درمراسم عاشورا علی رغم نظر علما ومراجع انواع تیغ زنی ها و خنجر زدن وقمه زدن وطبل وسنج نبرد کوفتن ونمایش ی ها وزنجیر زنی ها و سوگواری های عجیب را سوگواره می بینید. باکمی مطالعه درمی یابید که اغلب آنها وهن اسلام وتشیع بوده و بی پایه واساس هستند والبته مبارزه با آن نیز به مرور زمان بر اساس رسوب وغبار زمان ودلبستگی مردم به اسطوره ها محال می شود.
همه ای این ناهنجاری ها به مثابه بت وخرافه وانحرافاتی هستند که باید باهزینه ی گزاف آبرو ومال وجان برداشته شوند
ومی توانید دریابید پشت این بتها نمرودها ایستاده اند و ابراهیم های زمان می طلبد تا بشکند این بتها وفاصله ها را.
یکی ازوظایف حکومت همکاری بامهندسان فرهنگی اعم ازهنرمندان و شاعران. فرهنگیان ومعلمان واساتید وون ومبلغین برای مبارزه با مظاهر تحریف و خرافه ومشقت هاست
دولت بعنوان نماینده ملت وقانون با داشتن همه ی ابزارهای قضایی وفرهنگی باید قیم ومدعی العموم فرهنگ باشد تا در دسترس تعرض واقع نگردد
ضروری ترین راه حل این مبارزه ویا ورود به دوازه ی توسعه یافتگی ،آموزش وتربیت فرهنگی واعتقادی وحقوق شهروندی است که با کرامت انسانی مماس است.
دولت ابتدا باابزارهای فرهنگی همانند آموزش وپرورش ودانشگاه وصدا وسیما ورسانه های مربوطه بعنوان هرم ومجرای اصلی توسعه می تواند با آشنا کردن نسلها به آموزه های حقیقی ومبارزه نرم با انحرافات اقدام نماید. واین امرممکن نیست مگر با مشارکت ومجاهدت همه ی مهندسان فرهنگی جامعه.
والی الله المصیر
8 آذر1393
29 نوامبر2014
تبریز - حمیدرضا ابراهیم زاده
* تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف می باشد.
زتار و پود هستی ام
بافته اند
پارچه ی کبود تو
جنس مرا بریده اند
به قدمت
قواره ی وجود تو
پروو شدم
به هیبت وجلای آن قواره ات
اتو شدم
به داغی سرودن سرود تو
قیچی تقدیرمرا
جدا جدا نظاره کرد
آستری زدند مرا
گمان من
به سود تو
به سوزن وصال هم
دوخته اند
مرا به هم
افق شدم
ز زخمه های سوزنی
تا که شوم عمود تو
دکمه ی هستی مرا
به دست تو
نهاده اند
سبزشده چراغ من
سرخ شده
صلابت حدود تو
جمال تو نهال من
آینه ای است بهر هم
شیشه ی من کمال تو
جیوه ی روزگار من
آینه ای است در پروو
به قامت قواره ات
قیامتی به پاشده
به قیمت سجود تو .
حمیدرضا ابراهیم زاده
27 اردیبهشت 1393
تمامی حقوق مربوط به این اثردرانحصارمولف محفوظ است
ای مونس پنهان من
ای تو همه جانان من
ای راز من اسرار من
ای درد وهم درمان من
درخرمن مستانه ام
نقش تو و دامان من
از شعله های نقش تو
رقصان شده اوزان من
درجان من آتش زدی
تا جان شوی درجان من
حمیدرضا ابراهیم زاده
1394/11/30
تمامی حقوق مربوط به نشر این اثر درانحصار مولف محفوظ است
دروغ آفت وبیماری روحی است
هرکسی می تواند دروغ بگوید: پزشک. بیمار. . معلم. نجار بقال. راننده. خیاط . رفتگر. مهندس.نظامی. چادری. مانتویی. کت شلواری .صاحب خانه . مستاجر. بی خانمان وثروتمند. فقیر وگرفتار و.
مگرپزشک بیمار نمی شود؟ نمی میرد؟ سکته نمی کند؟ آنفولانزا نمی گیرد؟ تب نمی کند؟
اگر پزشکی بیمار شد باید گفت؛ پزشکان خود بیمارترند؟!!!!
انسان ممکن الخطاست .اما جایزالخطا نیست.
انسان ضعف هایی دارد زیرا برای همه ی انسان ها بیماری وفراموشکاری ومرگ حتمی است.
اما چرا انسان ها دروغ می گویند؟
انسان یا از ترس دروغ می گویند یا ازطمع دروغ می بافند.
ترس از دست دادن
از دست دادن احترام و آبرو .هویت .افراد.خانواده ودوست. مال و موقعیت ومتاع و.
طمع برای بدست آوردن
بدست آوردن احترام وآبرو وهویت و افراد ومال وموقعیت و منصب ومکنت و.
هیچکدام ازاین ترس ها وطمع ها دروغگویی را توجیه نمی کند.
اگرچه ترس ازدست دادن حیثیت و جان افراد می تواند باعث اغماض وبخشش گردد. ولی با این حال هیچ چیزی نمی تواند جای راستی وراستگویی را بگیرد .
علامه امام موسی صدر از اندیشمندان معاصر جهان، راه مبارزه با دروغ را این گونه می گشاید؛
ترس ، ضعف و حقارت روحی است.
آدم ضعیف، می ترسد و آدم فقیر، طمع دارد.
آدمی که تواناست نمی ترسد، آدمی که احساس قدرت روحی دارد، طمع ندارد.
پس اگر توانستی ضعف و حقارت روحی یک نفر را از بین ببری، دیگر دروغ هم نخواهد گفت. (انسان آسمان)
همچنین امروزه بیشترمردم به دروغ شنیدن وخبررهای دروغین عادت کرده اند و به شنیدن آن اشتیاق دارند
پیتر فیلیپس درکتاب فراری1977 درباره ی ملت بیمار سخن می گوید؛ که نیازمند سانسور و دروغ هستند
همچنین به نقل از پرنتیس هال نیوریورک 1991آمده است که 91 درصد مردم مرتب دروغ می گویند و بیشترمردم فکرمی کنند سپری کردن یک هفته بدون دروغ بسیار دشوار است. ویک پنجم آنان نمی توانند حتی یکروز را هم بدون دروغ سپری کنند.
بنابراین درصد زیادی ازمردم به دلیل تربیت بد رسانه ای به شنیدن اخبار دروغین اعتیادپیدا کردند وآن را بد نمی دانند.
اما ازاین بیماری بدتر پیجویی لغزش دیگران ویا نخبگان وبزرگان است.
لغزش خواص ونخبگان ومذهبی های جامعه بسیار بد ونابخشودنی است اما اشاعه وپیگیری آن خود بزه و رفتاری بسیار خطرناک تر و مجرمانه ترمحسوب می شود
که علاوه بر بدبین کردن جامعه به همه ی خواص ونخبگان وبزرگان، به شیوع همان لغزش نیزدرسطح جامع تسریع می بخشاید.
برای درامان ماندن از دروغ وسخن چینی باید خودسازی کردو جامعه را نیز به آموزش حقوق شهروندی و اصلاح اخلاق شهروندی فراخواند.
والی الله المصیر
حمیدرضا ابراهیم زاده
13بهمن1396
پانوشت ازیک هشتک
خانوم چادری توتاکسی کل مسیر با تسبیح ذکر گفت و از کتاب دعا خوند موبایلش زنگ زد به طرف وسط ونک گفت : تهران نیستم!
ظاهرا دروغ مجازترین گناه ما مسلموناست!
تمامی حقوق مربوط به این اثردرانحضارمولف محفوظ است.
اوتیسم شناختاری
مطابق با وظیفه ام برای سلامت وصلابت پاسداشت هویت ایرانی وکرامت انسانی ،به این برداشت وتشخیص رسیده ام که رسانه ملی را به بیماری اوتیسم شناختاری ومیلی گرایی مفرط وخودفریبی عمیق معرفتی مبتلا شده است.
البته ؛همیشه تا بود پزشکان برای تشریح واقعیت بیماری به بیمار و اصحاب بیمار، تلخی ها دیدند. و واکنشهای ناگواری را تجربه کردند. اما این واکنش ها و برخوردها ازحقیقت و ماهیت ماجرا چیزی نکاست ونمی کاهد.
لیکن حقیقت این است که اکنون ما جامعه ی بیمار .رسانه ی بیمار و مدیران کم کارآمد و بیحالی داریم که نیازمند به توان یابی و درمان درخور شتاب هستند.
"اوتیسم معرفتی یا اتیسم شناختاری درایران یکی از بیماری های بزرگ رسانه های ارشد میلی ماست.
بد تحلیلی و بدسلیقگی وبرگردان به میل خویش ومیل سازمانی گروه وحزب در ارایه اخبار وگزارش وپدیده های اجتماعی که درپیرامونمان می گذرد.
یکی ازنشانه های این بیماری بد اظهاری متوهمانه دربیان پدیده ها و مشوش وانمود کردن اوضاع ی واقتصادی واجتماعی اجانب وبدتر ازهمه غلط جلوه دادن ووارونه نمایش دادن خبرها و پدیده های روز جامعه است.
درحقیقت این فرافکنی وانتقام جویی از واقعیت ها،حکایت از آن دارد که ارباب رسانه با افراط درکینه توزی و درخوشبینانه ترین نگاه به اوتیسم شناختاری مواجهند. والبته درمهندسی این رفتار می توان به وضوح سادگی وبعضا حماقت را در تحلیل پدیدهایشان دید
مثلا به فراخور تحولات این روزهای جهان آنچه که به آن مشکل روزمره در کشورهای تنش دار با ایران رخ میدهد می بینیم . رسانه ی بیمار اوتیسمی ما آن وقایع را با بزرگ نمایی کردن وسیاه نمایی و یا محق این بحران بودنشان جلوه دادن به مخاطبینش اظهارمی کند.و با این روش رسانه و اتاق فکرو تحلیل گران مورد وثوقش اغلب از انصاف وصداقت دور شده و با نگاههای ناقص وناقض وغالبا غلو آمیز خود به آن موضوعات ویا پیگیری جنبه های کم بضاعت آن پدیده باعث لوث اخبار و سلب اعتماد مردم به خود شده ویا از اعتبار وثوق رسانه برای مردم می کاهد.
درروزهای اخیر موضوعاتی مانند قتل کمال خاشقچی در سفارت عربستان.آتش سوزی پر دامنه در آمریکا. اعتراضات مردم انگلیس درباره جدایی از سازمان تجارت متحد اروپایی. تنش های داخلی فرانسه ودر رسانه ها بسیاری از تناقضات وتندروی وکندروی در تحلیل اخبار روبرو بودیم.
این روش نشان از ضعف معرفتی رسانه و کار شناسان متصف به رسانه دارد.که در آن به نحو سخیفی ازحواشی دلبخواهی ماجراها سخن می گویند. درصورتی که اصالت خبر و پدیده و ماجرا غیر از تحلیل ساده دلانه ی رسانه وکارشناسان مورد وثوق رسانه ملی ماست. که با رسوب غبارها حقیقت امر به نحو دیگر وشاخص های و صورت دیگری مشخص می شود
که به مرور باعث سلب اعتماد واعتنای مردم به رسانه ی ملی می شود. بلیه ای که اکنون دچار آن هستیم.از عواقب همین ت گزاری های غلط وفاقد کارشناسی حرفه ای است
به نظر میرسد دروغ وعناد با مردمسالاری در ساحت وساختار رسانه ملی.این سازمان را تحقیر و مبتذل نموده است.
برای برون رفت از زیانها به بایسته های ضروری وداروهای تلخ وشفا بخش و لازمی نیازمندیم تا رسانه ملی و دستگاه آموزش همگانی کشور به تندرستی صلابت برسد. برای جلب اعتماد مردم به رسانه ملی باید اول ازهمه بانهایت صداقت با مردم گفتگو کرد وروبرو شد. وسپس با دوری از جزم اندیشی وغلو و فراراز واقعیت در تبیین ماهیت اخبار به ویژه اخبار و گزارش های خارجی ،ازدامن زدن به اختلافات و مداخلات فاقد وجاهت ت های خارجی نظام از دشمن سازی ودشمن تراشی پرهیز کرد ودر برخورد با موضوع استکبار ستیزی وبیان ماهیت دشمنان ازانصاف وصداقت دور نشد.
بی تردید به رسانه پرهزینه وبزرگ ملی باید به دید دانشگاه نگریست.
هیات امنا ومدیران وآموزگاران چنین دانشگاهی باید از نخبگان مقید ومتخصص چینش شوند که به هدفمندی واهمیت کار رسانه واقف باشند.
سکان این دانشگاه باید در اختیار سلیم النفس ترین دلسوزان کار آموخته ی وطن قرار بگیرد.
باید رسانه رااز دسترس منفعت طلبان حزبی وحیاط خلوت گروه های ی وجناحی دور کرد.
باید اتاق فکر سازمان را تطهیر وغبارروبی کرد.
باید به نخبگان ومهندسان فرهنگی واجتماعی فرصت سخن گفتن شفاف با مردم را داد واز نگاهای شان درپیشبرد آرمان ها وچشم انداز توسعه کشور بهره جست
بایددر صیانت از سرمایه های اجتماعی کشور نهایت تلاش را انجام داد.
باید روح پارسایی و برادری وبردباری وتحمل نقد و انسجام ملی را در مدیران و ساختارسازان رسانه زنده کرد. همین رویکرد را برای ثبات انسجام ملی به مردم منتقل کرد.
از اشاعه ی روح تبعیض خواهی و اشرافی گری در رسانه ملی باید بشدت مبارزه کرد.
باید رسانه را از بوق گروه و افراد خواص باید خارج کرد
به هر روی شخم عمیقی بر رسانه ی ملی واجب شده است که امیدوارم هرچه زودتراین اتفاق خجسته رخ دهد."
والی الله المصیر
حمیدرضاابراهیم زاده.
20آذر1397
تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد
لیله القدر1435
25تیر1393
استاد ابراهیم زاده با سلام و ادب
در صورت تمایل این موضوع را تشریح نمایید
نقش عملیاتی شبکه های ماهواره ای در (کشور های اسلامی )در حدود زایی است ،
نقش استراتژیک آن ایمان زدایی است، نقش تاکتیکی آن قبح زدایی است و در آخر تکنیک شبکه ماهوراه در الگو گریزی سبک زندگی اسلامی ایرانی است.
نقش رسانه ملی، متولیان فرهنگی و هنر پیشه های ملی در تحکیم و تقبیح این شبکه را بیان نمایید.
ج: باسلام و سپاس
عطف دسته بندی شما درباره مهندسی هوشمند انه ی عرصه فرهنگ و هنر و اقتصاد و ت میتوانیم قاطعانه بگوییم.
که تمام شبکه های ماهواره ای چه فارسی زبان و چه دیگر زبانها تحت قیمومیت یک مهندسی کلان چیدمان شده اند برای کوچکترین آهنگ و گزارشی یک برنامه ریزی خوابیده است بقول یکی از همکاران حتی تپق هاشون هم حساب شده است. در هیچ کشور توسعه یافته ای رسانه های ملی و یا اجاره ای به امان خود برای سرگرمی رها نشده است دقیقا با هدف خدمت به اهداف دولتها و یا مکاتب و جهان بینی خاص چیده شده است و اعتبارات مالی و معنوی حمایت بنگاه های اطلاعاتی و امنیتی خاص حاکی از آن است که یک چشم اندازی را هدف قرارداده اند که به تک قطبی کردن همه ی جوامع به نفع خود منجر میشود.
از نگاه من:
استعمار نو یعنی به بردگی کشاندن جسم و جان و روح.
بردگی فکری و فرهنگی و اعتقادی بدترین نوع ستم و بردگی محسوب میشود.
بخشی از این بردگی با تحقیر باورها تخدیر آموزهها، تحمیق فرهنگها توسط کتاب فیلم و نمایش و گزارش و مدلینگ و اکتور هست.
استعمارگران سرزمین خاصی ندارند .
وطن برای آنها همه سرزمین هاست. همه ی خانه ها و اقوام و جنسیت ها خانه و محل فرمانروایی آنهاست.
یک وطن مجازی بابیش از 300 میلیون جمعیت وکاربر وعضو ورهبران وآموزگارانی نامرئی
تمام ذائقه ها و سرچ ها برای آنها رصد شده است. به واقعیت وعمق مطالباتمان اشراف دارند
به تغذیه ی جسمی وروحی ودارو ودرمان ملت ها اشراف دارند
باین همه اطلاعات، اقتدار روشنی عایدشان میشود. وتمام مایحتاج جوامع برده شده در برنامه ی بلند مدت اقتصادی وی وامنیتی آنها انبار شده وبارگیری می شود وبه مقصد جوامع هدف توزیع می شود.
آنها سربازان خود راازبین خانواده های ماانتخاب می کنند وتمام مطالباتشان را در نبرد خزنده ونرم خارج ازمرز محاسبه می کنند وکردند.
بنگاه های مخوف اطلاعاتی و اقتصادی این مکاتب استعماری ؛ می دانند سرنوشت و آینده ی سلامت وبهداشت روان وجسم وسرطان وموالید ومرگ های ما چیست.
داروهایشان راازقبل تولید کرده اند و بیماری ها را بوجود می آورند.
رسم اعتیاد به دارو. تغذیه فکری و جسمی رادرهمه ی جوامع هدف بصورت متحد الشکل باب می کنند
ودرحقیقت از فرمانروایی مجازی به حکومت برسرزمینهای واقعی وتک قطبی کردن جهان به نفع خود می اندیشند.
تمام کالاهایی که برای مستعمرین فرهنگی تولید میکنند دراصل اعتیاد آور ومخدراست. مخدر روح وروان وفکر وجهان بینی و.
افیون مصطلح ومخدر عام که الی ماشا الله درجوامع هدف ترویج می شود.وحتی طوری برنامه ریزی می شود که تمام ذائقه ها را درمعتاد کردن بخش هوشمند وزیرک جامعه هدف دربرداشته باشند
پس خیلی ساده لوحانه است که گمان بریم یک فیلم ویک آهنگ هنری چقدر برایشان اهمیت دارد وندارد.
من به گفتمان رهبری درباره ی ت نفوذ دشمن خیلی اهمیت می دهم
و توصیه میکنم که همه نخبگان واندیشمندان ومردم و بویژه مدیران سخنان ایشان جدی بگیرند وبه شعاری کردن الفاظ بسنده نکنند.
حقیقت این است که ما گمان می بریم برای توسعه یافتگی نیازمند همرنگی با جماعتیم.
درصورتیکه درمسیر توسعه ما تفاوت های مهم وبنیادینی با توسعه گذاران قطبی ساز جهانی داریم.
مثلا حوزه ی جمعیت. توسعه ی کشاورزی . حوزه دارو و درمان. حوزه سینما حوزه ی معاشرت وسبک زندگی بسیاری از پارادوکسهای توسعه یافتگی وتوسعه نیافتگی را درخود به چالش گذاشته است
روشهای ما درتوسعه پذیری اگر بدون مدل متناسب با باورها وآرمانهای اعتقادی وفرهنگی ما نباشد قطعا ما به بردگی می رسیم تا به توسعه.
محور توسعه جوامع اسلامی درحقیقت قرآن وچشم اندازهای دنیوی واخروی دیدگاه الهی وهویت کرامت انسانی مندرج درآن است
استقبال ما در مسیر تضاد وبردگی به بردگی وانحطاط جامعه ی مامنجر می شود
همه ی این پارادوکسهای فرهنگی. اقتصادی و اجتماعی به همین دلیل است که بین باورها وآرمانها ومطالباتمان تضاد فاحشی بوجود آمده است!
در توسعه پذیری مع یک انحطاطی را باقبول مسکن ومخدری بنام همراهی با جامعه ی جهانی طی خواهیم کرد که دلمان نمی خواهد به چنین فرجامی برسیم اما برای رفاه خیالی چاره ای جز همراهی نداریم
بحث زیاد است ومن چند کتاب درحوزه ی فرهنگ وتکنولوژی برای دوستان معرفی میکنم . که ازجنس گفتمان غربی است.
- تکنو پولی./ دکتر نیل پستمن
- نقش رسانه های تصویری درزوال دوران کودکی/دکتر نیل پستمن
- زندگی درعیش مردن درخوشی/دکتر نیل پستمن
همگی باترجمه مرحوم صادق طباطبایی انتشارات اطلاعات
- طلوع ماهواره افول فرهنگ /دکتر طباطبایی انتشارات اطلاعات
حمیدرضا ابراهیم زاده
والی الله المصیر
5 خرداد1395
تمامی حقوق مربوط به این اثردر انحصارمولف محفوظ است
مصاحبه
"اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّیَ یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم". سوره رعد، آیه یازده
کاربردی کردن این قسمت از آیه شریفه در زندگی امروز چگونه است ؟
بنام سلام بهترین ادب است برای انعقاد کلام
رشد وتکامل انسان مستم تحول وعید ومعاداست
انسان باید ازساختن وتحول وتکامل فردبه ساختن جامعه وتمدن برسد
هیچ تمدنی بدون زیرساختهای باور واندیشه وتشکیلات سازمانی اعتقادی وفرهنگی سامان نیافت
سازمان هر تشکیلاتی وهرم هر تمدنی به یک باور منوط وپیوسته است
ومبدا پیدایش هرنوع فکری ساختار وباورهای فردی آن مجموعه یا سرمایه های بزرگ آن مجموعه است
برای هرتحول وساختاری: فرد به فرد خانواده به خانواده. ایل به ایل. شهر به شهر وملت به ملت وجامعه به جامعه باید خواهان این تغییرباشند.
چه تغییر معنوی مثبت وچه منفی ومخدوش.
همه ی جوانب تحول وتغییر به تصمیم واراده ی افراد وابسته است
وخداوند هرگزدراین تغییر تصرفی ندارد چون مربوط به باورهای اکتسابی افراد است
به اکراه واجبار نمی شودبهشت و تغییر وتکامل وتحول ساخت
مسیر بهشت زورکی ازجهنم هم گزنده تر خواهدبود.
پس ادیان درخدمت انسانیت هستند تا انسان وهویت انسانی وکرامت او شاکله ی تحول واقتدار وعزت وآرامش را بپذیرد
---------------------
جناب استاد پاسخ شما
مفید و فوق العاده است
تحول را حضرتعالی در نهاد بشر دانستید و خواست او توسط پیش نویس خدا
ی سوال تحولی که انسان خطا کار پیش می گیرد و خانواده ای و یا به قول شما ایل یا کشوری را منحل می کند خدا چگونه این را برای فرد خطاکار جبران می کند؟ و یا برای آن خانواده یا افراد اسیب دیده جبران می کند !
برای روشن تر شدن موضوع توضیح تفصیلی در صورت تمایل دهید متشکرم
***
خداوند بسیاری ازمصائب و ابتلائات محتوم جمعی را برای بشرازاین منظر منجربه شهادت واجر دانسته وبرای مصیبت دیدگان پاداش بزرگ خواهان است
مثلا برای قومی عذاب می اورد ودراین راستا بی گناهانی هم دراین ابتلا ومصیبت صدمه می بینند
درخواست صبر برای مصیبت زده ازاین منظر قابل بررسی است
الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ البقرة: ١٥٦
أَوَلَمَّا أَصَابَتْکُم مُّصِیبَةٌ قَدْ أَصَبْتُم مِّثْلَیْهَا قُلْتُمْ أَنَّىٰ هَٰذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِندِ أَنفُسِکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ آلعمران: ١٦٥
مقام صابرین وجایگاه وامتیازات دنیوی واخروی آنان دردرک پذیرش لذتهای بهشت دنیا وآخرت بسیار ارزشمند وبالاست
یکی از رازهای صابرین (بردباران)وصامتین(سکوت کنندگان)وصائمین (روزه داران)است.
دربرابر طعنه ها وتوهمات وتوهین ها، نه از ترس بلکه بخاطر حیا وصبر طاقت می آورند بلاها را به جان می خرند وآزمونهای سخت و بلند را می پذیرند
آنها با نماز وتوکل وبردباری به چشمه ها وجاهایی می رسند که ما فکرش را هم نمی توانیم بکنیم.
هم جایگاه دنیایی آنها براهل نظررفیع است وهم مقامات اخروی بلند و ارزشمندی دارند.
والی الله المصیر
حمید رضا ابراهیم زاده
24تیر1394
* تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف می باشد
درآیه41 سوره روم آمده است؛
ظهر الفساد فی البر والبحر بما کسبت ایدی الناس لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلهم یرجعون.
"ضلع و زاویه شیطانی" پندارها و کردارهای انسان باعث پدید آمدن تسلط و بسیاری از اهرم های فشار بر آزادی و تکامل و کرامت انسان است.
انسان برای افزایش "سهم خواهی" هایش در زمین وحتی سایر کرات اقدام ساخت اسلحه ها و مصنوعاتی می کند که در گام اول خود قربانی آفریده هایش می شود.
یکی از مخاطرات دهشتناک زمین وانسان، تسلط "هوش مصنوعی" برانسان است.
شعور بالای دست ساز های انسان باعث تسلط وغلبه بر خود انسان می شود.
این خطربزرگی است که خالق از مخلوقش کمتر بداند و بفهمد .
مخلوقی که هم خودش را می سازد و بخود روند هوشمندانه ی تکاملی می دهد و هم بهتر از انسان می اندیشد و هم بعلت شتاب بالایش او را دشمن و رقیب خویش می شناسد و هم می خواهد زمین را برای خود بداند.
در حقیقت می شود گفت که جنگ های بزرگ دنیا و حتی جنگ موسوم به ستارگان بعنوان سرنوشت دنیا وانسان ، جنگ اقوام غریبه با انسان نیست بلکه دقیقا همه چیزش با هوش مصنوعی است که دو هزار برابر ما انسانها باهوش تر و فعال ترند وتعلقی به روح و عواطف ما و درد و رنج های خود ندارند. آنها تراشه های کاملا هوشمندی هستند که فقط به هدف می اندیشند.
و اینگونه است که انسان بشدت بسمت وابستگی به هوش مصنوعی وتکنولوژی های مربوط به حوزه های هوشمندانه ی دیجیتالی کشیده می شود و در این روند تدریجی انسان بزودی برده ی هوش مصنوعی خواهد شد!
این اولین پروردگاری است که در مقابل پروردگار راستین خود ایستادگی کرد و تن به خود فروشی و نادانی و بی اعتمادی نسبت به "پروردگار بزرگ " داد و مقهور دست پرورده ی خود شد.
بردگی آفریننده برای آفریده هایش بی گمان بسیار طاقت فرسا وناگوار ست.
انسانی که گمشده ی کارکردهای نا گوار خویش است و بخود ظلم روا داشته است.
هیچ ستمی بدتر ازاین نیست که انسان مدعی بخواهد در برابر شبح خود همانند چارپایان بردگی کند.
بردگی بردگان همیشه با پایین بودن هوش وشتاب آنان رخ می دهد.
مستعمره ها از غنای سواد و هوش بهره چندانی ندارند تا زمانی که تراز آگاهیشان بالاتر برود تضعیف و تحقیر می شوند
و انسان بزودی مقهور کارکردهای مخرب و ناپسند خود خواهد شد و در" مصاف با ابلیس" او را بچشم خواهد دید!
بی گمان نبرد دیدنی و تن به تن بین انسانهای کامل و نیروهای اهریمنی بویژه گروه شیاطین هنگامی رخ خواهد داد که "انسان بالغ"درباره "خداگونه " بودنش به یقین برسد و این به نبرد پایان زمان موسوم است.
فرجام زمان ناتوانی و استیلای کشش های کالبدی برانسان با این نبرد رقم خواهد خورد.
جنگ آخر امان فرماندهی جز باهوش ترین و کاملترین و خدا گونه ترین انسان را بخود نخواهد دید.
انسان های نو اندک خواهند بود و بی تردید مابسرعت بسمت یک تسویه حساب کامل با خود روبرو خواهیم بود.
الیس بصبح قریب؟!
حمیدرضاابراهیم زاده
سوم فروردین1399
تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ می باشد
درباره این سایت